خلاصه داستان قسمت ۲۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران
آسیه هنوز با عمر قهره و با طعنه و کنایه تو خونه باهاش حرف میزنه سپس تنهایی به طرف مدرسه میره. گونور به افرا میگه ای بابا امروز جلسه اولیا مربیانه باید اونجا هم تحملش کنم! افرا بهش میگه خوب نیا خیلی واجبم نیست که! آنها در حال کل کل کردنن که زهرا به همراه زن داداشش به اونجا میان تا رب هایی که درست کرده بهش بفروشن. حلمیه به گونور زنگ میزنه و خبر میده که امروز نمیاد باید از بچه شنگول مراقبت کنه او عصبی میشه و اخراجش میکنه و میگه دیگه نیا و تلفنو قطع میکنه. زن داداش زهرا از فرصت استفاده میکنه و میگه من اینجا مشغول به کار بشم؟ او تایید میکنه و میگه آره خیلیم خوب میشه. بچه ها به همراه شنگول و گونور به طرف مدرسه میرن. تو اتوبوس گونور مدام میخواد با شنگول دعوا کنه که افرا و آیبیکه اونارو کنترل کردن. صرب به دنبال سوزی میره و سوزی بهس میگه لازم نبود بیای خودم میومدم، صرب میگه فقط کاریو کردم که باید انجام میدادم با خودم گفتم اگه دوست پرست بودم چیکار میکردم؟! قطعا میومدم دنبالت دیگه و میرسوندمت الانم همین کارو کردم سپس به سوزی میگه تو چیکار میکردی؟ او میکنه میدونم حتما عکس میزاشتم به اشتراک صرب میگه خوبه همان موقع عکسی میگیره و استوری میکنه که یه ترم جدید با یه شروع جدید.
افرا استوری را تو گوشیش میبینه و به اوگولجان و آیبیکه نسون میده همگی شوکه میشن و با ترس به عمر نشون میدن که بهشون میگه میدونستم دیروز خودشون گفتن و به آهنگ گوش دادنش ادامه میده. آسیه وقتی به مدرسه میرسه دوروک پیشش میره و باهاش میخواد حرف بزنه که آسیه با دیدن یاسمین دست دوروکو سریع میگیره و وقتی میره دستشو ول میکنه دوروک ناراحت میشه از این حرکتش و میره. تو جلسه اولیا و مربیان آیلا به شنگول میگه که دخترش لباساشو دزدیده تا بفروشه شنگول با آیلا و گونور دعواش میشه که بوراک جداشون میکنه و ازشون میخواد آروم باشن. شتگول وقتی آیبیکه را میبینه پیشش میره و باهاش دعوا میکنه و میگهمیگه نبینم سمت اون مو قرمز بری فهمیدی؟ اورهان پیش بوراک رفته تا ببینه کاری واسه اون دارن یا نه بوراک میگه به منابع انسانی زنگ میزنم ببینم نیرو واسه جایی میخوایم یا نه بهت خبر میدیم. نباهت سوزان را به خونه اس میرسونه که آکیف میگه اینجا چیکار میکنی؟ سوزان میگه سر درد داشتم رئیسم بهم مرخصی داد و آورد خونه سپس آکیف به نباهت میگه اگه میری کلوب منم بیام او تایید میکنه و باهم به طرف کلوب میرن و تو راه تصمیم میگیرن غذا و نوشیدنی بخورن و خوش بگذرونن.
تولگا با اوگولجان و افرا زهرا را با یه مرد سن دار تو یه کافه رو باز میبینن تولگا میگه اون کیه؟ اوگولجان میگه حتما داداشش یا پدرشه! تولگا میگه نه داداششو میشناسم پدرشم مرده و جلو میرن که موقع معرفی اون مرد میگه که من نامزدشم همگی تعجب میکنن و با کلافگی از اونجا میرن. آنها حسابی بهم میریزن و نمیدونن باید چیکار کنن. آیلا به رستوران گونور رفته و باهاش درباره شنگول حرف میزنه . آیتل حرفاشونو میشنوه و میگه کی از اون زن دل خوش داره منم ازش خوشم نمیاد سپس آیلا میگه من یه نقشه خوب دارم تا بنشونیمش سرجاش و به آیتل میگه بیا تا بگم نقشه چیه سپس میگه اول از همه به یک خط احتیاج داریم! عمر به کلوب رفته و با دیدن احمد میگه اومده بودم فقط پولمو از حسابداری بگیرم برم احمد میگه لازم نبود بری عمر میگه خودم استعفا دادم و با دیدن پول میگه این ده برابر پولیه که باید میدادین! احمد میگه برای جبران خسارت که عمر میگه من صدقه قبول نمیکنم و بقیه پولو برمیگردونه و میره حسابدار میگه تاحالا ندیدم کسی پولو پس بده این کیه دیگه٬ احمد میگه این پسر باشرافت پسرمه که از دستش دادم و میره. شب موقع شام اورهان چیزی نمیخوره و حسابی نگرانه همان موقع بوراک زنگ میزنه و میگه که پست نگهبانی خالیه اگه میخواد میتونه بیاد اورهان حسابی خوشحال میشه و همگی همدیگرو بغل میکنن….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس