خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۲۳ سریال ترکی بابا
قسمت ۲۳ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی بابا

چند هفته از بیماری امین میگذرد. جمیل میخواد به خانه اش برگردد و قبل از رفتنش به امین میگه من آدرس اینجارو به پسرت دادم امین میخواد باهاش دعوا کنه که همان موقع قدیر وارد اتاق میشه. امین که حس دستش برگشته و می تواند دستش را تا حدودی بالا بیاورد برای دست بوسی دستش را به طرفش می گیرد قدیر بعد از بوسیدن دست های پدرش او را در آغوش می گیرد و همدیگر را از روی دلتنگی می فشارند. قدیر با امین صحبت می کند و بهش میگه حالا که حالت خوب شده دیگه وقتشه برگردیم به خانه اما امین میگه نه من برنمیگردم از همون اول به اومدنمون به اینجا مخالف بودم از این به بعد اداره خونه با خودته من دیگه نمیتونم. قدیر بهش میگه الان که همه چیز خوبه درمانت هم خیلی خوب بوده مشکل کجاست؟ امین میگه من دیگه نمیتونم، دیگه به دست گرفتن امورات خانه به گردن خودت قدیر با شنیدن حرفهای ناامیدانه ی پدرش به هم میریزه. وقتی به خانه بر می گرده مژده میده که پدرش را دیده و حالش خوبه همگی خوشحالن و میخوان آماده بشن تا به استقبال پدرشون برن اما قدیر بهشون میگه بابا الان میاد اون احتیاج به زمان داره و تا زمانیکه نیومده یاشار اداره خونه را برعهده دارد یاشار بهشون میگه همونجوری که بابا این خونه را اداره می کرد همونجوری ادامه میدیم قدیر وقتی احساس میکنه که مدیریتش باید خیلی سخت باشه پشت بچه ها در میاد و میگه بچه ها باید مثل بقیه زندگی معمولی داشته باشند و هر وقت خواستن بیرون برن هر وقت خواستن داخل بیان بچه ها از شنیدن این حرف خوشحال میشن و هر کسی به دنبال کارهای خودش می رود‌. قدیر به شرکت میره و با الیف به همراه بوراک جلسه ای می گذارد سپس الیف میگه دوتا خبر دارم یکی خوب یکی بد.

قدیر میپرسه اونا چیه؟ و ازش میخواد تا بهش بگه الیف میگه خبر خوب اینکه کارشناس ها درباره همکاریمون نظر مثبت دادند خبر بد اینکه کارگرها دیر یا زود خبر اخراج شدنشونو می گیرن و به اعتصاب رو می آورند قدیر با شنیدن این خبر جا میخوره و میگه مگه قرار نبود کسی اخراج نشه؟ و از نون خوردن نیافته؟ الیف میگه من هیچ قراری باهات نذاشتم قرار بود مدیریت کارخانه بر عهده من باشه و هیچ دخالتی نکنی قدیر سر حرفش می ماند و با اخراج شدن کارگر ها مخالفت می کند الیف میگه این تصمیم منه اگه خیلی ناراحتی همین الان شراکتو به هم میزنیم و تو هم باید به من خسارت بدی! بحث آنها با هم دیگه بالا میگیره که بوراک سعی میکنه آنها را آرام کند. الیف به قدیر میگه یادته گفته بودی به درد ریاست نمیخوری و هیچی نمیدونی؟ درست بوده ولی من بهت نشون میدم که ریاست یعنی چی! یاشار به هتلی که اونور اونجا اقامت دارد می رود اونا در لابی با هم صحبت می‌کنند و یاشار بهش میگه انقدر اتفاقهای عجیب و غریبی برامون پیش اومده که اصلاً وقت نکردم درباره بچه اورهان با پدرم صحبت کنم سپس شروع میکنه چند خاطره از دوران بارداری بینور تعریف کردن اونور چشماش پر از اشک میشه که یاشار میگه ببخشید نمیخواستم ناراحتتون کنم! او میگه نه فقط یاد دوران خودم افتادم از بچگی پدری نداشتم و مادرم جوری بود که ترجیح می دادم نداشته باشمش از ۱۶ سالگی رو پای خودم ایستادم و الان که از شما کمک می خوام خجالت میکشم یاشار بهش میگه خیالتون راحت بچه شما عموزاده ما محسوب میشه فراموشش نمی کنیم. یاشار به شرکت میره و درباره اونور با قدیر صحبت می کنه و میگه این زن حامله هست و نباید تنها باشه بهتره ببریمش عمارت اونجا مامان حواسش بهش هست هرچی هم که باشه اون بچه، بچه پسر عموی خدابیامرز مونه.

قدیر میگه درباره اون زن تحقیق می کنم تا بتونیم ببریمش یاشار میگه از طرف خودت اینکارو بکن شاید بینور حساس بشه. ثروت در حیاط هیزم میشکنه که به جیحون میگه ما فقط همین یه خونه را داریم؟ جیحون میگه نه تقریباً تو همه شهرها و همه جا یه خونه دارین ماشین هم زیاد دارید. ثروت همان موقع چشمش به کبری می افتد و صداش میزنه و میگه بریم دور بزنیم. فیروز به خانه فرید میره فرید بهش میگه این قضیه رو اون مو طلایی بهت گفت آره؟ من واست یه برنامه دیگه دارم ولی در ازای اون ایده ۱۵۰ تای دیگه هم می خوام فیروز میخنده و میگه شوخی می کنی؟ فرید میگه اول ایدمو بشنو اگه نخواستی پولت بیرونه بردار و برو فیروزجا میخوره و به حیاط میره و با دیدن پول هایش پشت کامیون تو فکر فرو میره و پیش فرید برمیگرده تا ببینه ایده‌اش چیه. کبری و ثروت به گالری ماشین اورهان رفتن و بهترین ماشین را انتخاب میکنند سپس به گردش و خرید میرن. سویل به شرکت میره و به قدیر میگه وقتی فهمیدم چه اتفاقی برای پدرت افتاده خیلی ناراحت شدم و مقصرش هم منم اونروز حرفهای خیلی سنگینی بهش زدم قدیر لبخند میزند و میگه نه تقصیر تو نیست بابا به خاطر قضیه دیگه ای این اتفاق براش افتاد و الانم حالش خوبه دستشو میتونه تکون بده بهتر بشه برمیگرده خونه. او از ناامید بودنش با سویل درد و دل میکنه و در آخر میگه نمیدونم چیکار کنم که برگرده به همان روزهای قبل! سویل میگه وقتی از شوهرم جدا شدم اصلا امید به زندگی دیگه نداشتم حالم خوب نبود تا اینکه یه بسته برام اومد که تو یه گنجشک با منجوق بود هنوز نمیدونم اونو کی فرستاده ولی حال منو خیلی خوب کرد. باید بهش انگیزه بدی! قدیر میره و به امین میگه انگیزه برای خودت پیدا کن به خاطر نوه هات! یوسف امین هر روز میپرسه کی بابا بزرگ برمیگرده! سپس دستش را می بوسد و از آن جا میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا