خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی خواهران و برادران

اوگولجان با هاریکا نشستن و باهمدیگه صحبت میکنن، هاریکا از مشکلاتش با او درد و دل میکنه و میگه میدونستی من یه برادر دیگه هم دارم که نمیدونیم کجاست! اوگولجان میگه چی؟ یعنی چی؟ گم شده؟ هاریکا تعریف میکنه که مادرم قبل از اینکه با بابام ازدواج کنه باردار بوده و وقتی بچه اش به دنیا میاد پدربزرگم بچه را میگیره و میبره میده به یکی که خبر نداریم الان نمیدونیم اصلا کجاست اوگولجان میگه چه باحال، حالا اگه برادرت بیاد خوشحال میشی یا ناراحت؟ هاریکا میگه وای خدانکنه نیاد نمیخوام اصلا بیاد! ما کلا خانواده‌مون غمگینه و همیشه ناراحت و افسرده ایم دیگه اون بیچاره نیاد که بدبخت بشه. اوگولجان وقتی به خانه میرسه با عمر حرف میزنه و میگه وای عمر باید می بودی و میدیدی که چجوری منو نگاه میکرد! و شروع میکنه به تعریف کردن که چیکارها کردن و چه اتفاق هایی افتاده. برک که خانه آکیف هست با ملیسا عکس میگیره و برای آیبیکه میفرسته و میگه این اولین تیر حالا تازه شروع شده بشین و تماشا کن! آیبیکه به قدیر میگه بیا قدیر انقدر دست دست کردی که دختر به این خوبیو از دست دادی! و عکسو بهش نشون میده قدیر میگه خوب چیکار کنم؟ آسیه بهش میگه فکر کردی واقعا دادش قدیرم با دختری که عمر دوسش داره وارد رابطه میشه؟ قدیر به بهونه هیزم آوردن میره بیرون و به عمر میگه اینجا چخبره؟ درباره چی حرف میزنین؟ سرده سرما میخورین! عمر میگه نه با آتش اوگولجان گرممون میشه و میخنده قدیر میگه یعنی چی؟ اوگولجان میگه داداش من عاشق شدم، عمر به قدیر میگه فهمیدی چیشده؟ هاریکا انگار یه داداش داره که نمیدونن کجاست! قدیر با شنیدن این حرف جا میخوره. اورهان و شنگول بیرون میان و میگن چی میگین شما؟ اوگولجان میگه عاشق شدم مادر! عمر میخنده و میگه اونم کی هاریکا! کی آخه با اون دختر بی اعصاب کنار میاد؟! اوگولجان میگه نگو اینجوری باید دوسش داشته باشی قرار زن داداشت بشه ها!

اورهان جا میخوره و میگه هاریکا؟ دختر سوزان؟ عمر تایید میکنه و میگه که انگار دنبال پسر گم شده اش هم میگرده اورهان شوکه میشه سپس بعد از رفتن اوگولجان و عمر، اورهان به قدیر میگه شنیدی؟ انگار دنبال پسرشه! پس فراموشش نکردن! قدیر میگه هرکاری میخوان بکنن عمر پسر مادر و پدر منه همین و بس و میره. فردای آن روز دوروک به دنبال آسیه میره تا باهمدیگه به طرف آنکارا برن برای مسابقه موسیقی قدیر به دوروک میگه خواهرمو به تو میسپارم مواظبش باش! آیبیکه موهای آسیه را باز میکنه و میگه صدبار گفتم باز بزار اینجوری قشنگتره سپس به دوروک میگه مگه نه؟ او نیز تایید میکنه و باهم راهی میشن. هم باشگاهی نباهت وکیل نباهت را با آکیف میبینه و وقتی نباهت را تو یالن یوگه میبینه بهش میگه که وکیلتو با آکیف دیدم مگه وکیل طلاقت نیست چرا با آکیف حرف میزنه؟ نباهت جا میخوره و برای عادی کردن میگه خوب پرونده های دیگه ای هم قبول میکنه سپس از اونجا بیرون میزنه و به طرف دفتر کار وکیلش میره. او با دیدن نباهت بهش میگه چیشده یکدفعه ای اومدی اینجا؟ نباهت میگه چرا با آکیف قرار گذاشتی و من ازش خبر ندارم؟ سپس ازش توضیح میخواد که او بهش میگه تو چرا درباره دختر من با آکیف حرف زدی؟ نباهت جا میخوره و میگه تو چی میگی؟ چه ربطی به همدیگه دارن اینا؟ وکیلش میگه تهدیدم کرد گفت اگه کاری که میخوادو نکنم همه چیزو میره به دخترم میگه! نباهت با تعجب بهش میگه اون چی خواست ازت؟ وکیل میگه اون امضاء هایی که ازت گرفتم برای توافق نامه ای که آکیف تنظیم کرده بود، بود. طبق او توافق نامه هیچی بهت نمیرسه! نباهت عصبی میشه و میگه تو دوست من بودی! دیگه نه وکیلمی و نه دوستم و میره. دوروک و آسیه بین راه خستن که ماشین خراب میشه و آنها تو جاده میمونن آسیه استرس میگیره و میگه حالا چیکار کنیم؟

بعد از کمی بحث کردن دوروک گیتارشو برمیداره و میگه بیا بریم سمت آنکارا و با یه کامیون به طرف آنکارا راهی میشن، راننده باهاشون حرف میزنه و میگه فرار کردین؟ دوروک تایید میکنه که راننده میگه عقدش میکنی دیگه؟ دوروک میگه آره الان میخوایم بریم همونجا دیگه فقط یه ساعت دیگه وقت داریم اگه میشه مارو یجوری برسونین راننده با شنبدن این حرف سرعتشو زیاد میکنه و به طرف آنکارا راهی میشه آسیه چپ چپ به دوروک نگاه میکنه که او بهش میگه چیکار میکردم فقط همین یه راه بود که با سرعت حرکت کنه! نباهت وقتی از دفتر بیرون میاد به کنعان زنگ میزنه کنعان که آکیف کنارشه میگه گوشیتو جواب ندادی که به من زنگ زده! آکیف میخواد جلوشو بگیره که جواب نده اما کنعان جواب میده که وقتی نباهت میفهمه آکیف کنارشه میگه اِ پس اونم اونجاست بزار بگم چه غلطی کرده بعد خودت بقیه شو از خودش بپرس اون عوضی آکیف با زن تو سوزان رابطه داشته! کنعان جا میخوره و در حین رانندگی با آکیف درگیر میشه و یقه اش را میگیرد آکیف مدام بهش میگه که جلوتو ببین الان تصادف میکنیم اما کنعان مدام بازخواستش میکنه که از دره پرت میشن پایین. دوروک و آسیه به مسابقه میرسن و آسیه میترسه که روی سن بره و میگه پشیمون شدم دوروک سعی میکنه آرومش کنه و ترسشو بریزه سپس موهاشو باز میکنه و برای اینکه نترسه دستشو میگیره و میرن روی سن. تمام دانش آموزان در مدرسه از مانیتور از طریق پخش زنده میابقه را میبینن و هاریکا وقتی آنها را دست تو دست میبینه و اشک تو چشماش از حرص پر میشه. آسیه و دوروک مسابقه را میبرن و تو مسیر برگشت تو اتوبوس باهمدیگه سلفی میگیرن سپس به قدیر زنگ میزنه و میگه اتوبوس گیرمون نیومد تازه راه افتادیم صبح میرسیم قدیر میگه باشه مراقب خودت باش. فردا صبح وقتی میرسه خونه میبینه هرچی خواهر و برادراشو صدا میزنه اونا بیدار نمیشن او حسابی میترسه و عموشو صدا میزنه. اورهان میاد و با دیدن بخاری میگه مصموم شدن با بخاری و در همه جارو باز میزاره سپس به اورژانس زنگ میزنه آسیه گریه میکنه و نمیدونه باید چیکار کنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا