خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی ضربان قلب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی ضربان قلب (نبض) را می توانید مطالعه کنید. ژانر این سریال عاشقانه و رمانتیک است، سریال ضربان قلب محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مشترک یوسف پیرهسان و آیتاچ چیچک در شبکه های ترکیه پخش شده و حال در سال ۲۰۲۱ روی آنتن شبکه ریور پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Gökhan Alkan(علی)–Öykü Karayel(ایلول)–Ege Kökenli–Ali Burak Ceylan–Hakan Gerçek–Fatih Dönmez–Barış Aytaç–Burcu Türünz– Başar Doğusoy– Selahattin Paşalı.

قسمت ۲۳ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)
قسمت ۲۳ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)

خلاصه داستان سریال ضربان قلب

خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب درباره زندگی شخصیت ایلول است که به خاطر پدر و مادرش کودکی سختی را پشت سر گذاشته است و در دوران دبیرستان پدرش او را در خانه ی مادر بزرگش در شهر مارماریس ترک نموده و تنها گذاشته است رفتن او پیش مادر بزرگش ، برای او فرصتی هست که زندگی اش را از نو درست نماید وی همچنین به وسیله ی آشنایی با علی زندگی اش را از نو خواهد ساخت….

قسمت ۲۳ سریال ترکی ضربان قلب (نبض)

فاتح خودش را به بهار میرساند. همه دورش جمع شده اند. تیراندازی قطع میشود.علی به اپ می‌گوید: نجاتت میدیم.هاکان به ایلول میگوید: همه اینا تقصیر تو شده…من از تو کمک خواستم ولی هیچکاری نکردی..ایلول میگوید: بهت کمک میکنیم . ولی هاکان میگوید: دیگر دیر شده.یک لحظه صدای آژیر پلیس می‌آید و او حواسش پرت میشود و ایلول سریع اسلحه اش را میگیرد و با هم گلاویز میشوند.هاکان میخواهد او را خفه کند، اما یک لحظه به یاد میاورد که قصد کمک دارد و ولش میکند و فرار میکند .ایلول به پلیس زنگ می‌زند.حال پلیس زخمی خوب نیست.
بهار تحت عمل قرار میگیرد. فاتح بشدت ناراحت است و گریه میکند.مامور پلیس میخواهد راجع به متهم سوالاتی از علی بکند ولی علی میگوید کار دارم و جان یکنفری را نجات میدهم..مامور هم خاطر نشان میکند که وظیفه او هم مانع شدن برای مرگ دیگران است.مامور پلیس زخمی از ایلول میخواهد که او را نجات بدهد.هاکان در راه فرار از پله ها ست و پلیسها اقدامات امنیتی را انجام میدهند. به دستور رییس عملیات تمام درها و آسانسورها را می‌بندند تا مظنون را پیدا کنند.برای انجام عمل وجود سلیم لازم است..الپ دنبال او می‌رود اما پلیس اجازه خروج نمی دهد و می‌گوید هرکس باید طبقه خودش بماند. آلپ به علی میگوید‌: سلیم حایی رفته و گوشی شو نبرده.علی عصبانی شده و کار را به فاتح سپرده و پیش رییس عملیات میرود و میگوید: من باید بالا بروم جان یک دکتر در خطر است.

اگر نزارید من برم باید منو دستگیر کنید.سلیم پیش ضیا رفته تا وضعیت او را کنترل کند.ایلول گوشی را از پشت بام پیدا کرده به پلیس خبر میدهد که انجا هستند. و و وضعیت زخمی وخیم است ولی رییس میگوید ما باید امنیت دیگران را هم حفظ کنیم. ودات نگران ایلول است از پرستار میخواهد از او خبری بدهد.نسرین هم برمیگردد و با عصبانیت میگوید: پیش دخترت منو از اتاق بیرون کردی..در راهرو یلدا با پرستارها حرف میرند که هاکان از انجا رد میشود.یلدا به او تذکر میدهد که نباید هیچکس از طبقه اش بیرون برود. هاکان به او شلیک میکند .صدای شلیک باعث میشود بتوانند او را ردیابی کنند.علی از پله ها بالا میرود. مرد پلیس خونریزی دارد و حالش خوب نیست. و میفهمد در حال مردن است. او به ایلول میگوید: دست منو بگیر و ول نکن.سلیم در اتاق ضیا است و علی شرایط را به او اطلاع میدهد و با هم میروند……در اتاق عمل به بهار شوک میدهند. گوشی اش زنگ میزند. که سینان است. بهار جواب نمیدهد. آلپ کوشی را برمیدارد و میگوید زودتر به اورژانس بیاید.

سینا میرود و میبیند اغوز به او شوک میدهد.سینان با گریه پیش بهار میرود و میگوید مرا تنها نذاری….پشت بام پلیس حالش بد است و با ایلول راجع به زنش حرف میزند بعد خسته شده میگوید: کمی هم تو حرف بزن…ایلول راجع به علی اصف حرف میزند که چقدر ادم قوی است از هیچ چیز نمی ترسد و همیشه از او مراقبت میکند…..
پلیس میمیرد….بهار نیز میمیرد…..همه در بهت فرو رفتند و آغوز همچنان تلاش می‌کند….. سینان ناباورانه بغلش میکند. همه گریه میکنند. علی و سلیم خودشان را میرسانند ولی دیر شده است….سینان همه چیز ها را بهم میریزد همه وسایل را میشکند……
سلیم به سلیمان میگوید همه کسانی که باعث اینکارشده اند حساب پس خواهند داد…..تا انموقع من نمی میرم…..
مرد نگهبان و اسما و صمد هم در اسانسور گیر کرده اند. مرد نگهبان زخمی کمک میخواهد و صمد از آسانسور بیرون میرود تا بعضی وسایل بهداشتی و ضروری را بیاورد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا