خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی محرمانه ( Gizli Sakli ) + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی محرمانه می باشید، با ما همراه باشید. سریال ترکی محرمانه ( Gizli Sakli ) که مخفیانه نیز نامیده میشود سریالی کمدی رمانتیک و تاحدودی پلیسی ترکیه ای که با هنرنمایی سینم اونسال و خالد اوزگور ساری به کارگردانی و نویسندگی شاهین آلتوگ در سال ۲۰۲۲ ساخته شده است. داستان این سریال درباره ناز ، افسری است که به تازگی از دانشکده  پلیس فارغ التحصیل شده است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ سینم اونسال و خالد اوزگور ساری ،تاردو فلوردون، بولنت امراه پارلاک، شناسی یورتسور، اجه دیزدر، سلچوک بوراک، ادریس نبی تاشکان ، فولدن آکیورک، ارسن آتکو اولمز، الماس اولماز و ارشان اوتکو سون اولماز.

قسمت ۲۳ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۳ سریال ترکی محرمانه

خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی محرمانه

در خانه لونت و یاز زده میشه که لونت با باز کردنش با نامیک روبرو میشه و میگه باز چی شده آقا نامیک؟ نامیک میگه ماجرای خونه را چیکار کردین؟ لونت که از چیزی خبر نداره میگه منظورت چیه؟ نامیک میگه خواهر آینور قرار بود بیاد اینجا و شروع میکنه با عصبانیت باهاش کل کل کردن و در آخر بهش میگه ناز کجاست؟ داخله؟ بگو بیاد باهاش حرف بزنم لونت سعی میکنه آرومش کنه که نامیک میگه حداقل درباره عملیات یکسری اطلاعات بدین بهم که جایی سوتی ندم! لونت بعد از کمی حرف زدن باهاش اونو از اونجا میفرسته که بره. طوفان که در حال رد شدن از اونجا بود با دیدن نامیک دم در خانه لونت تعجب میکنه و فالگوش می ایستد و صحبت های آنها را از دور میشنود و قبل از دیده شدن از اونجا میره. لونت وقتی به خانه برمیگرده به یاز میگه ماجرای خونه چیه؟ یاز میگه مامانم میخواد ببینه کجا دارم زنذگی میکنم لونت میگه نکنه میخواد بیاد اینجا؟ یاز میگه نه زنگ زدم به طلعت ماجرارو گفتم اونم گفت مشکلو حل میکنه! حالا هم بدو بریم لونت میگه کجا بریم؟ یاز میگه مشکل حل شده خونه را پیدا کردن باید بریم اونجا. طلعت و چیچک به یه خانه ی بزرگ میرن که پر از گرد و خاکه و همه جارو تارعنکبوت بسته. چیچک میگه اینجارو از کجا پیدا کردی؟ طلعت میگه میخوای بگم تا دوباره دردسر درست کنی؟ نمیگم. چیچک میگه اینجا انقدر کثیفه که یه روزه تموم نمیشه! همان موقع لونت و یاز هم به اونجا میان و میپرسن اینجا چخبره؟ طلعت میگه خونه من و چیچکه دیگه! یاز میپرسه خونه کی هست حالا اینجا؟ طلعت میگه سوال خیلی خوبی بود! و میخنده و میگه حالا بدویین باهمدیگه باید اینجارو شبیه خونه کنیم و شروع میکنن به تمیز کاری.

آنها از خستگی رو کاناپه کنار همدیگه میشینند که همان موقع آینور به یاز زنگ میزنه. یاز بعد از سلام و احوالپرسی، مادرش ازش میپرسه که با آقا طلعت حرف زدی چیشد؟ یاز میگه آره حرف زدم همینجا هستن و تلفنو به طرفشون میگیره و آنها هم باهاش سلام و احوالپرسی میکنن. آینور میپرسه کی درباره عروسی حرف بزنیم؟ چیچک کلافه میشه و میگه باز دوباره داره میگه عروسی دست بردار نیست! آینور و چیچک بحثشان داره بالا میگیره که طلعت میگه بله سر فرصت میشینیم درباره عروسی حرف میزنیم و آینور قرار میشه فردا بیان اونجا و یاز هم تلفنو قطع میکنه. طلعت میگه اگه عروسی باشه مراسم های بعدشم هست! لونت میگه حالا همه چی. سریع جمع و جور میکنیم میگیم که سه روز دیگه باید برگردیم لندن  همه چی تموم میشه میره پی کارش و بلند میشه بره که یاز میگه کجا؟ لونت میگه یعنی چی کجا؟ کار دارم! یاز میگه منظورم اینه که هرجا میری سریع برگرد شب مهمون داریم لونت میگه مهمون؟ کیه؟ یاز بدون اینکه چیزی بگه میگه زود بیا و میره. لونت با ملافگی اداشو درمیاره و به بیرون میره. چیچک از طلعت میپرسه اینا چند وقته زن و شوهرن؟ طلعت میگه نمیدونم یه ماهی میشه! چیچک میگه ازدواج الکیا به واقعی تبدیل میشه! لونت میره تا ماشینشو بفروشه. نهیر به دم در خانه یاز میره اما میبینه که نیست وقتی میخواد برگرده خونه میبنیه که یاز داره با نامیک جلوی در شهرک حرف میزنه به خاطر همین پیشش میره و میگه کجا بودی؟ یاز میگه رفته بودم به کارهام برسم چیشده؟ کار داشتی؟ نهیر میگه نه اومدم یکم پیشت و بگم شب بریم شام بیرون که یاز میگه ای بابا امشب نمیشه که! از قبل قول دادم به کسی برنامه داریم باشه واسه یه روز دیگه خوبه؟ نهیر قبول میکنه. یاز وقتی به داخل خانه میره موزیکی واسه خودش میزاره و نوشیدنی میریزه و شروع میکنه به درست کردن تدارکات شب.

لونت وقتی به خانه میاد یاز متوجهش نمیشه، وقتی میخواد به طرف آشپزخانه بره یاز با چاقویی که دستش هست یکدفعه بیرون میاد و با دیدن لونت جا میخوره. لونت میگه داستی منو میکشتی؟ همین کارت مونده بود دیگه! یاز میگه چرا انقدر بی سر و صدا اومدی؟ لونت میگه بی سر و صدا نبود تو محو آهنگ بودی نفهمیدی! یاز میخنده و معذرت خواهی میکنه. لونت بهش میگه تو دروغ گفتی نه؟ اونجوری جلوی اونا گفتی شب مهمون داریم که خودمون تنها باشیم آره؟ یاز میخنده و میگه آره خوب میخواستم باهات حرف بزنم. لونت خوشش میاد و روبروش میشینه و میگه بپرس هرچی میخوای بدونی. یاز میگه از صبح دارم با خودم کلنجار میرم که چجوری بگم و مدام میگه من ولی حرفشو ادامه نمیده. لونت میگه تو چی یاز؟ راحت باش ناراحت نمیشم یاز میگه قول بده عصبانیم نشی! لونت میگه عصبی نمیشم بگو. یاز یکدفعه میگه من زینبو واسه شام دعوت کردم و لبخند میزنه. لونت که انتظار این حرفو نداشت جا میخوره و میگه چی؟ تو از قصد اینکارو میکنی آره؟ یاز میخنده و میگه از قصد چیه؟ تو خودت گفتی کارو شخصی نکنم! منم دعوتش کردم واسه شام، لونت به شدت عصبی میشه. زینب حاضر شده و به حیاط پیش طارق و نهیر میره و میگه باباجون من دارم میرم، طارق میپرسه به سلامتی کجا؟ زینب میگه خونه یاز نهیر جا میخوره و میخنده. عمر که اونجا در حال بازی کردنه میگه یاز؟ لونتم هست؟ زینب به نهیر نگاه میکنه و میگه آره من و یاز و لونت، دعوتم کردن شام خونشون دارم میرم اونجا. عمر با شنیدن اسم لونت قیافشو جمع میکنه که نهیر میپرسه موندم چرا از لونت خوشت نمیاد! عمر میگه اینجا فقط بابا ازش خوشش میاد نهیر نگاهی به زینب میکنه و میگه البته افرادیم هستن که ازش خوشش میان که نگیم بهتره! زینب خداحافظی میکنه و میره به طرف خانه یاز و لونت….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محرمانه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا