خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۲۳ سریال ترکی محکوم
قسمت ۲۳ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی محکوم

جمره فیرات را به خانه خودش برده او در خانه خوابیده که جمره به بیرون رفته تا برای او لباس بخرد وقتی به خانه برمی گرده میبینه که فیرات از خواب بیدار شده و کمکش می کند تا لباس هایش را بپوشد. فیرات واسش سوال شده که چرا جمره انقدر بهش کمک میکنه و پرونده‌اش واسش مهمه! وقتی ازش میپرسه جمره به ساعت تو دستش نگاه میکنه و بهش میگه که وقتی بچه بوده پدرش را بی گناه به زندان انداختند پدرش بهش اون ساعت را داده تا با نگاه کردن بهش ساعت آزادی و برگشتش را به خاطر داشته باشد. جمره به فیرات میگه وقتی یک نفر بی گناه به زندان می‌افتد اطرافیانش خیلی عذاب می کشند سپس میگه من خیلی عذاب کشیدم و نمیخوام بچه ی دیگه ای این حس را تجربه کنه و از پدرش دور بشه! سپس ازش میخواد تا آماده بشه که با هم دیگه به دنبال نازلی بگردند. همبندی های فیرات به حیاط زندان رفتند  باریش به اونجا میره و به تمام آنها با تهدید میگه که می داند هر کدامشان به چه دلیلی تو زندان افتادن و از زندگی هایشان خبر دارد. باریش به قنبر نگاه می‌کند و میگه میدونم که بیگناه به زندان افتادی و فقط این کارو کردی تا صاحب خونه بشی و جرم یکی دیگه را به گردن گرفتی! سپس به پاشا نگاه میکنه و میگه میدونم که تو آثار باستانی و اجناس قیمتی را قاچاق می کردی، سپس باریش به خان بابا نگاه میکنه و میگه از جرم تو هم خبر دارم و با لبخند بهشون نگاه میکنه که همبندی های فیرات عصبانی می‌شوند و با فریاد و تهدید سرش داد میزنند اما باریش با پررویی و پوزخند از آنجا می رود.

فیرات و جمره به طرف خانه علی راهی می شوند وقتی جلوی در می رسند فیرات نگاه معنادار و پر غمی به در خانه خودش می اندازد سپس وارد خانه میشود. وقتی فیرات سراغ نازلی را از علی میگیرد علی که در خانه تنهاست با ناراحتی و شرمندگی سرش را پایین می‌اندازد و میگه نازلی اونجا نیست. فیرات با شنیدن این خبر شوکه میشه و با فریاد و عصبانیت از علی میپرسه که دخترش کجاست! علی واسشون تعریف می‌کند که وقتی در حال رفتن به خانه بودن یه نفر از پشت سر او را بیهوش میکند و نازلی را با خودش می برد. فیرات پریشان می شود که همان موقع باریش به جمره زنگ میزند جمره تلفن را روی اسپیکر میزاره و جواب می دهد. باریش به جمره میگه که فقط زنگ زدم یادآوری کنم فردا موعد دادگاه هستش یادت نره بیای! جمره تایید میکنه و میگه یادم هست حتما میام. فیرات جلوی دهانش را گرفته که صدایی ازش در نیاد بعد از قطع تماس فیرات با درماندگی روی زمین می نشیند و گریه می کند و میگه باید هرجور که شده نازلی دخترم را پیدا کنم. جمره سعی می کند تا او را آرام کند و ازش میخواد تا خودش را جمع و جور کند تا بتوانند با هم دیگه از پس این پرونده بر بیان و ازش میخواد تا به جای این ضعفی که داره بشه همان دادستان فیرات که از پس همه پرونده های سخت بر میومد تا با کمک همدیگه بتوانند از پس مشکلات بر بیان. شب جمره پنهانی فیرات را به خانه اش می برد بعد از چند دقیقه خاله جمره به آنجا میاد که جمره سریع در را میبندد تا متوجه فیرات در خانه‌اش نشود. فیرات موقع خواب روی تخت می خوابد و خود جمره روی زمین فردای آن روز وقتی از خواب بیدار میشه میبینه که فیرات نیست حسابی می ترسد و استرس می گیرد که کجاست.

جمره به جلسه دادگاه باریش می رود دادگاه با موفقیت و پیروز شدن باریش تمام می شود. وقتی از دادگاه بیرون میان باریش با طعنه بهش میگه که موفق شده تا پرونده را ببرد جمره میگه شما تو این دادگاه برنده نشدی بلکه پول و ثروت و شهرت باریش یساری برنده شد. زاهد جلوی در دادگاه ایستاده و منتظر باریش است وقتی او را میبیند به سمتش میره و بهش میگه به خاطر اتفاق ها و رسوایی هایی که اخیراً برای آنها رخ داده دیگه خسته شده است و سرش تو کار خودش باشه و ازش میخواد تا مستقیماً به شرکت برود و به کارها رسیدگی کند، باریش قبول می کند. در دادگستری رئیس دادستان کل به دادستان طاهر میگه برای سمت دادستان کل قرار بوده اسم فیرات را رد کند اما به خاطر اتفاق هایی که افتاده میخواد اسم طاهر را بدهد طاهر حسابی خوشحال می شود و تشکر می کند و بعد از رفتن رئیس دادستان کل به خودش میگه از همان اول هم من لایق این سمت بودم. باریش دسته گلی به همراه هدیه ای برای جان می خرد و به طرف خانه می رود وقتی به خانه می رسد دسته گل را به بوگه میدهد و بهش ابراز عشق می کند بوگه به باریش چشم می دوزد…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا