خلاصه داستان قسمت ۲۴۴ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۴۴ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسریت حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۴۴ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۴۴ سریال ترکی سیب ممنوعه

ییلدیز مرت را در راهروی شرکت میبیند و به خاطر بیکار شدن، پیش مرت رفته و میگوید که میخواهد پولش را برای سرمایه گذاری استفاده کند و از او کمک میخواهد. مرت یادش می آید که ییلدیز پول زیادی برای سرمایه‌گذاری داشت اما کریم به او هشدار داده بود که نباید با ییلدیز و پول او کاری داشته باشند و از مرت قول گرفته بود. با این حال مرت قبول میکند به ییلدیز کمک کند. ییلدیز نیز از او میخواهد که این موضوع بین خودشان بماند. شب ییلدیز به همراه چمدانهایش به خانه هالیت می رود. او انتظار استقبال خیلی گرم و تدارکات خاصی برای خودش را داشته، اما میبیند که هرکس در اتاقش به کارهای خود سرگرم است. هالیت به او خوش آمد گفته و خبر میدهد که شب کمال بخاطر ارتقای شغلی و گرفتن حق امضا، به عنوان جشن گرفتن این مسأله برای شام به آنجا می آید. ییلدیز عصبی شده و از اینکه هالیت از همان روز اول بدون هماهنگی با او کاری کرده است با او بحث میکند. کریم به خانه هالیت آمده و ییلدیز به بهانه رسیدگی به هالیت جان و‌ خواباندن او، از اتاق بیرون نمی آید.‌او هنگام شام نیز سر میز نمی آید. هالیت به اتاق رفته و یا ییلدیز بخاطر این رفتار زشتش بحث میکند و به زور او را سر میز می آورد. آن دو با یک‌دیگر بحث می‌کنند و کریم نیز شاهد این مسأله است .

ییلدیز با حرص به اتاقش برگشته و کریم ترجیح میدهد زودتر برود. هالیت به اتاق ییلدیز رفته و بعد از صحبت، مشکلشان را حل کرده و سپس از ییلدیز میخواهد زودتر عقد کنند، اما ییلدیز عقد لیلا را بهانه کرده تا عقد خودشان را به تعویق بیندازد. اندر به هتل می رود تا با کایا و ییعیت حرف بزند. او از کار خود پشیمان است و معذرت خواهی میکند، اما کایا حاضر به بخشیدن اندر نیست و به هیچ وجه توجیه نمی شود و میگوید که دیگر به خانه برنمی‌گردد. ییعیت نیز بخاطر عصبانیت از اندر، میگوید که تا وقتی که اوضاع آرام نشده با او حرفی ندارد و بعداً حرف می زنند. اندر با ناراحتی از هتل بیرون می آید. صبح روز بعد، ییلدیز برای پیاده روی به پارک می رود. کریم که او را تعقیب کرده ، پیاده شده و با توجه به چیزهایی که شب قبل بین او و هالیت دیده بود ،از ییلدیز در مورد تصمیم انتخاب قطعی هالیت سوال میکند. یک عکاس از دور از آنها عکس گرفته و سپس عکس ها به دست شاهیکا می رسد. شاهیکا با دیدن عکس ها با خودش می‌گوید :« ببینم هالیت وقتی این عکسها رو دید بازم میخواد با ییلدیز ازدواج کنه؟!»

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا