خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۲۴ سریال ترکی بابا
قسمت ۲۴ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی بابا

فرید الیف را به خانه خودش دعوت میکند او وقتی به اونجا میره میگه من شما رو میشناسم اما وقتی وداد زنگ زد و منو دعوت کرد به اینجا و گفت که شما میخوای منو ببینین تعجب کردم فرید میپرسه چرا؟ الیف میگه چون شرکت کوچیک ما در مقابل شرکت بزرگ شما هیچی نیست فرید بهش میگه پدرتو می شناختم بهش پول قرض داده بودم من قصد صدمه زدن به تو رو ندارم بلکه ازت کمک میخوام همینجوری که میبینی تو وضعیت خوبی نیستم پسرمم که بیهوش تو بیمارستانه از طرفی ۳۶۰ میلیون دلار هم تو شرکت اورناس دارم که تو وضعیتی که این شرکت داره میترسم از دستش بدم الیف میگه حق دارین اگه منم بودم انقدر پول جایی گذاشته بودم نگران میشدم. فرید میگه خودت که وضعیت منو میبینی وضعیت پسرمم که هنوز مشخص نیست من یه نماینده می خوام از طرف خودم تو شرکت تا به کارها رسیدگی کنه الیف نمیخواد قبول کنه چون میدونه مسئولیت خیلی بزرگ و سنگینیه اما فرید بهش میگه من شرکت شما رو خوب میشناسم خیلی وقته دارین درجا میزنیم و نتونستین پیشرفت کنین من درهاییو به روتون باز می کنم که هرکسی از پسش بر نمیاد الیف با شنیدن این حرفها وسوسه میشه. قدیر به دم در خانه سویل میره و ازش دعوت میکند تا با هم دیگه برن بیرون و قهوه بخورند سویل که حسابی به خودش رسیده از این پیشنهاد جا میخوره قدیر بهش میگه ببخشید فکر کنم بعد موقع اومدم داشتی میرفتی جایی! سویل تایید میکنه و میگه آره یه قرار شام داشتم می خواستم برم اونجا قدیر عذرخواهی میکنه و میگه حالا میزاریم برای یه روز دیگه و از اونجا میره. قدیر با خودش در کوچه ها حرف میزنه و به خودش لعنت میفرسته و میگه اون دختر تمام تلاششو میکنه تا به زندگی عادی برگرده و زندگیشو از سر گرفته تو هنوز سرجای خودتی و داری درجا میزنی!

سویل تا قبل از اومدن قدیر خوشحال بود و منتظر نشسته بود تا طرف قرارش به اونجا به دنبالش بیاید. زنگ در خانه اش به صدا درمیاد و با باز کردن آن مرد را دسته گل به دست می بیند اما سویل از دیدنش ناراحت میشه و تو خودش میره. ثروت به بیمارستان رفته و بشرا را از اتاق ایلهان صدا میزنه تا بیرون بیاد و به بشرا میگه ما خیلی ثروت و خونه داریم بشرا دیگه لازم نیست اینجا بمونی وسایلتو جمع کن میریم توی یکی از این خونه ها. بشرا میگه تو واقعا فکر می کنی به خاطر نبود جا اینجا میمونم؟ نه بخاطر این نیست این حرفت خیلی برای من سنگین بود ازت می خوام از اینجا بری چون از روی عصبانیت حرفی میزنم که ناراحت میشی ثروت بهش میگه تو نمیدونی اون مرتیکه چه حیوونیه و فقط به خاطر اینکه الان افتاده روی تخت بیمارستان عزیز شده؟! هرچند این بلا رو هم خودم سرش آوردم حقش بود! بشرا یک لحظه جا میخوره و بدون هیچ حرفی با تعجب بهش نگاه میکنه سپس به خودش میاد و میگه یعنی چی؟ ثروت با عصبانیت سرش داد میزنه و میگه یعنی همونی که گفتم هولش دادم حقش بود چون این مرتیکه باعث شد بابا بیفته رو تخت بیمارستان بشرا با ناباوری بهش نگاه میکنه و در آخر سرش داد میزنه و ازش میخواد تا از اونجا بره. بعد از رفتن ثروت کادر پزشکی با سرعت به اتاق ایلهان میرن بشرا که نمیدونه چه اتفاقی افتاده میخواد تا وارد بشه اما جلویش را می گیرند او بیرون از اتاق به دیوار تکیه می دهد و گریه میکند. امین در بیمارستان دکتر پیشش میره و بعد از معاینه بهش میگه که میتونه مرخص بشه اما امین میگه از نظر ذهنی آماده نیستم بهتره یه خورده دیگه اینجا بمونم و برای هواخوری به حیاط مرکز توانبخشی میرود.

امین چشمش به مغازه خالی می افتد و یاد حرفه قدیر که بهش گفته بود یک انگیزه و سرگرمی برای خودش پیدا کنه به خاطر همین به داخل مغازه میره‌ در شرکت الیف جلسه ای ترتیب داده با متین که یکی از مدیران شرکت اورناست و منتظر قدیر و بوراک هستند. آنها بی خبر از همه جا وارد اتاق جلسه می شوند بوراک به متین میگه بدهیمون بهتون قسمت بندی شده و طبق اون پرداخت میشه دیگه این کارها چیه؟ متین بندی در قرارداد نشونش میده که بوراک ساکت میشه. امین عرض چند دقیقه همان مغازه خالی را اجاره می کند قولنامه اش هم می کند سپس به اون مرد میگه می خوام بقالی بکنم اینجا رو اون مرد بهش میگه مطمئنی؟ الان سوپر مارکت خیلی زیاده ورشکست میشی امین میگه اشکالی نداره شیرین ورشکست میشم. بوراک و قدیر کنار بقیه می نشینند و بوراک با صدایی بلند بهشون میگه ما داریم قسط ها رو پرداخت می‌کنیم مشکل کجاست؟ سپس رو به الیف می کند و بهش میگه اصلاً تو اینجا چیکار می کنی؟ متین به قدیر میگه ایشون همون کسی هستند که آقا فرید برای حمایت از سرمایه‌اش فرستاده الیف با خونسردی کامل به قدیر نگاه می کند و حرفش را تایید میکنه بوراک به الیف میگه تا زمانی که حمایت یکی از اعضای این شرکت را نداشته باشین نمیتونین همچین کاری کنین! الیف لبخند میزنه و میگه چرا فکر می کنی بدون در نظر گرفتن این بند از قرارداد میام اینجا که خودمو ضایع کنم؟ همان موقع در اتاق جلسه باز میشه و بشرا وارد اتاق میشود و کنار بقیه می نشیند بوراک و قدیر از دیدن او حسابی شوکه میشن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا