خلاصه داستان قسمت ۲۵۱ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵۱ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۵۱ سریال ترکی تردید 
قسمت ۲۵۱ سریال ترکی تردید

خلاصه داستان قسمت ۲۵۱ سریال ترکی تردید 

وقتی میران به خانه برمی گردد، ریان امید دارد که او همراه پسرشان برگشته باشد اما وقتی میران را دست خالی می بیند دوباره گریه می کند و با عصبانیت او را هل می دهد تا پسرشان را برایش بیاورد. میران هم بغض کرده و عکس امید را به او نشان می دهد و قول می دهد تا فردا به او مهلت بدهد که امید را به آغوشش بدهد.
شب هنگام؛ میران به همراه محفوظ اسلحه ی جهان را زیر تشک او پنهان می کنند. در این فاصله هم جهان به دیدن ریان می رود و با ناراحتی به او می گوید: «دخترم یادمه وقتی بچه بودی بهم گفتی، عمو یعنی نصف بابا… الان میفهمم که این حرفت چقدر درست بوده… حالا هم هرچی بخوای بهم بگو… » ریان گریه می کند و خودش را به آغوش جهان می اندازد و می گوید:«عمو پسرمو برام بیار. » جهان هم چشمانش پر از اشک می شود و قول می دهد تا امید را برایش بیاورد.
صبح جهان سر مزار هازار می رود و با او درد دل می کند. او در آخر می گوید:«الان تنها چیزی که میخوام اینه که بیام پیشت داداش… » نصوح از راه می رسد و با شنیدن این حرف جهان اشک می ریزد و می گوید: «اینو نگو پسرم… هیچ پدری نباید مرگ اولادش رو ببینه. » و جهان را در آغوش می گیرد.

فسون به هالیت دستور می دهد به محض آمدن آزرا، خانواده ای که امید را در دست دارد، شهر را هرچه زودتر ترک کنند. از طرفی زن همسایه، به دیدن ریان می رود و به او می گوید که حس می کند همسایه اش بچه ی او را پنهان کرده و ادرس را هم به او می دهد. ریان مثل دیوانه ها از عمارت بیرون می رود که همان موقع هم با فیرات و زینب روبرو می شود و از انها می خواهد او را به روستای نار ببرند. ریان به روستا و خانه ای که زن گفته بود می رسد اما خبری از امید نیست… زینب یادش می افتد که همین چند لحظه پیش ماشینی از مقابلشان رد شد و شاید همان ماشینی باشد که امید را دزدیده… ریان از فیرات می خواهد فورا پسرش را برایش بیاورد…
افراد پلیس به عمارت شاداغلو می روند و با پیدا کردن اسلحه توی اتاق جهان، او را متهم قتل می کنند. اما هاندان می گوید که از جهان خبری ندارد و صبح از خانه بیرون رفته است.

میران و محفوظ به دیدن فسون می روند تا امید را از او بگیرند. همان موقع به فسون اطلاع می دهند که عزیزه آزرا را گروگان گرفته. فسون با عصبانیت رو به میران می کند و می گوید که قرارشان کنسل شده چون دخترش را عزیزه گرفته و حالا باید آزرا را برایش بیاورند. میران با عصبانیت سوار ماشین می شود تا سراغ عزیزه برود.
عزیزه آزرا را دست و پا بسته روی صندلی بسته. آزرا از این که او عصبانی است اما وقتی عزیزه به او می گوید: «من فسون رو میشناسم. اون هیچ وقت امید رو بهمون نمیده. اگه میخوای به ریان و میران کمک کنی، باید باهام همکاری کنی. » آزرا هم قبول می کند و وقتی میران و محفوظ از راه می رسند، آزرا به آنها می گوید که به خواست خودش با عزیزه همراه شده و تا امید را از فسون نگیرند، جایی نخواهد رفت.
میران از محفوظ جدا می شود و پیش جهان می رود. انها هردو کمین می کنند تا یکی از افراد فسون را دستگیر کنند…

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا