خلاصه داستان قسمت ۲۵۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵۵ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۵۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۲۵۵ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۲۵۵ سریال ترکی تردید 

میران پیش عزیزه می رود و از او می خواهد خطایی نکند که باعث به دردسر انداختن آنها بشود. عزیزه با مظلومیت می گوید که دیگر کاری به کار کسی ندارد و فقط غصه ی مرگ پسرش را می خورد اما به محض رفتن میران زیرلب می گوید :«نمیذارم خون پسرم روی زمین بمونه! نصوح وقتی دور میز شام که فقط جهان و هاندان مانده اند می نشیند، با غصه دلش تنگ هازار می شود و هاندان برای این که او از ناراحتی بیرون بیاورد می گوید: «به زودی زهرا و نوه هاتم میان و اینجا مثل قبل شلوغ میشه بابا. » اما نصوح نمی تواند یاد هازار را از سرش بیرون کند و غصه می خورد. وقتی ریان نصفه شب برای امید لالالی می خواند تا او را بخواباند، میران از ریان می خواهد در همان حال که اواز می خواند همراه او به آرامی برقصد… فیرات شبانه با خوشحالی از زینب می خواهد تا دیگر به فکر آینده و بچه ای باشند که ناگهان زینب با در حالی که حالش بد شده اتاق را ترک می کند و فیرات جا می خورد.
آزرا تصمیم گرفته تا به استانبول برگردد. میران به او می گوید که هر موقع احتیاجش داشته باشد می تواند روی او حساب باز کند. آزرا می گوید: «من هیچ وقت برادریتو فراموش نمیکنم میران. » از طرفی وکیل به فسون می گوید چیزی که خواسته را به هالیت گفته. فسون پوزخند می زند و موقعی که قرار است به زندان منتقل بشود، هالیت و افرادش به افراد پلیس حمله می کنند و فسون را نجات می دهند.

نصوح از شیدا می شنود که یارن عمارت را ترک کرده. نصوح عصبانی می شود چون نمی داند یارن دنبال چه کاری است. در حالی که یارن به سمت مرکز سقط جنین قدم برمیدارد و بدون ترسی داخل می شود. لطفی که از علاقه اش به آسیه به میران گفته بوده، میران برای کمک به او، آسیه را به حیاط می فرستد که آسیه با لطفی روبرو می شود. لطفی حیاط را با گلبرگ گل تزئین کرده و مشغول رقص است. میران و ریان از دیدن این صحنه خنده شان می گیرد و آسیه کمی خجالت زده می شود اما میران می گوید: «من میدونم تو دل توام چی می گذره آسیه. بله رو بگو. » لطفی حلقه ای بیرون می آورد و آسیه آن را دستش می کند.
طبق نقشه ی فسون، عزیزه را همان جایی که هازار را کشته بود صدا کرده، از طرفی به میران هم خبر می دهد تا خودش را برساند. قصد او این است که میران را جلوی چشمان عزیزه بکشد.
یارن با بی حالی به خاطر سقط جنینش به عمارت می رود و در حالی که با نفرت به زینب خیره شده می گوید: «فقط تو مانعی، تو رو هم رفع میکنم و فیرات رو مال خودم میکنم! » همان موقع هم زینب که فهمیده حامله است با خوشحالی به ریان زنگ می زند و این خبر را به او می دهد.

میران وقتی می فهمد عزیزه به دیدن فسون رفته با عجله می رود تا خودش را برساند. فسون مقابل عزیزه می ایستد و می گوید: «اومدم تا به قسمم عمل کنم! » اما همان موقع عزیزه به هالیت و افراد فسون دستور می دهد و انها اسلحه را به سمت فسون نشانه می روند! میران از راه می رسد و به عزیز می گوید که دست نگه دارد چون اجازه قاتل شدنش را نمی دهد. عزیزه گریه می کند و فریاد می زند: «وقتی پسرم زیر خاک سرده من طاقت زندگی کردن ندارم. تا زمانیکه این زن زنده است هر نفسی که میشکم حرومه. » فسون از این فرصت که حواس انها به او نیست استفاده می کند و اسلحه ی یکی از نگهبانان را کش می رود و به سمت میران می گیرد که عزیزه متوجهش می شود و میران را صدا می زند. بعد هم صدای گلوله ای به گوش می رسد.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا