خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

اونور با خودش زینب را میبره به خانه ای که قراره توش زندگی کنن. زینب با دیدن اونجا حسابی شوکه میشه و میگه اینجا خیلی خوشگله! حتی وسایل همونیه که من ماه پیش تو مجله دیده بودم! چجوری اینارو میدونستی؟ اونور میگه باشه اعتراف میکنم از مریح کمک گرفتم زینب میخنده و میگه حدس میزدم. سپس طلا فروش به اونجا میاد و انگشتر انتخاب میکنن. زینب کلی خرید کرده و به دم در خانه شان فرستاده با یه پیغام به خواهرش که فکر نکن یادم رفته واسه خرید گفتم زودتر بفرستم که اگه خوشت نیومد بریم عوضش کنیم آنها به خوشحالی میرن لباسارو بپوشن. آلپ به خانه جدیدش میره که میبینه امید اونجاست، او جا میخوره و میگه از کجا اینجارو فهمیدی؟ امید میگه با مریح گشتیم پیدا کردیم. امید ازش گلگی میکنه که چرا یهو همینجوری گذاشتی رفتی؟ سپس باهمدیگه صحبت میکنن و امید در آخر بهش میگه برمیگردی به رستوران دیگه؟ منو که تنها نمیزاری؟ آلپ میگه حالا که همه چیزو درباره من میدونی مشکلی نداری؟ امید لبخند میزنه و بحثو عوض میکنه که خیلی گرسنه ام. ظفر به نسلیهان زنگ میزنه و میگه حقیقت داره که دارن ازدواج میکنن؟ نسلیهان میگه چجوری فهمیدی؟ ظفر میگه پس حقیقت داره! نسلیهان میگه تنهایی؟ ظفر میگه میترسی بلایی سرم بیاد؟ نسلیهان میگه میدونم که همچین کاری نمیکنی! ظفر میپرسه حداقل بزار اینو از تو بشنوم! کی قراره ازدواج کنن!

فردای آن روز، روز عروسی اونور و زینبه. مریح او را آماده میکنه و از زیباییش تعریف میکنه سپس زینب ازش میخواد بره ببینه همه چیز مرتبه یا نه. فیلیس و سوده ناز اونجا میان و زینب میپرسه بابا حاضر شد؟ فیلیس میگه آره مثل دامادها شده. اونور حاضر شده و با فردی به خانه پدر زینب میاد تا اونو از اونجا برداره. امید به اونجا میاد و از اونور تعریف میکنه و میگه نمیخوام ناراحتت کنم ولی ظفر آدرس و روز عروسیو به زور از نسلیهان پرسیده اونور میگه باشه. نسلیهان حاضر شده و میخواد بره عروسی اونور که مادرشو صدا میزنه. هاریکا و حمید که مخالف این ازدواج هستن حاضر نشدن و نمیخوان برن که هاریکا بهش میگه چی میخوای؟ بیام بدرقه ات کنم؟ نسلیهان میگه کار مهم دارم! نسلیهان بهش میگه که ظفر فهمیده ماجرای عروسیو و میخواد بیاد هاریکا میترسه و میگه از کجا فهمیده؟ نسلیهان میگه فقط تو میتونی جلوشو بگیری بهت ایمان دارم و از اونجا میره. صمد به زینب میگه منم واست یه هدیه دارم و بهش انگشتر مادرشو میده و میگه فقط از مادرت این به یادگار مونده زینب از دیدنش خوشحال میشه و میگه واسه من با ارزشترینه. صدای ساز و دهل میاد که زینب میگه چرا اینارو گفتی بیان؟ صمد میگه میخواستم فضا شاد بشه، اونور و بقیه از راه میرسن.

آنها وارد خانه میشن و اونور با زینب بیرون میان. هاریکا به خاطر اومدن ظفر به حمید میگه باید بریم عروسی و حاضر میشن حمید میگه نمیدونم چیشد یهو نظرت عوض شد؟ هاریکا میگه بالاخره عروسی پسرته تو دلت میمونه بهتره بریم حمید میپرسه یعنی بخشیدیش؟ هاریکا میگه نه ولی دلیلی نداره بقیه بفهمن. فیگن موقع راه افتادن به انگین دستیارش میگه همه چیز مرتبه؟ او تایید میکنه و راهی میشن. همگی به هتل رسیدن و مراسم عروسی شروع شده. پاکت تست دی ان ای به دست حمید میرسه و او در حالیکه شوکه شده به هاریکا میگه دنبالش بره. او تو اتاق عروس باهاش دعوا میکنه و میگه این چیه؟ هاریکا میخواد واسش ماجرارو تعریف کنه که حمید قبول نمیکنه و میخواد خفه اش کنه از عصبانیت که قلبش میگیره و روی زمین می آفت. هاریکا میخواد زنگ بزنه به اورژانس که لحظه آخر منصرف میشه و میگه تو منو مدتها سرزنش و مسخره ام کردی که نمیتونم پسر به دنیا بیارم! ای کاش حرفارو میشنیدی بعد قضاوت میکردی! حمید میخواد خودش زنگ بزنه به اورژانس که هاریکا گوشیو ازش میگیره و با گریه وایمیسته نگاهش میکنه سپس میره تو سالن عروسی که میبینه ظفر میکروفن را گرفت و میخواد بگه به همه که زینب نامزد اون بوده که فردی لحظه آخر میاد اونجا و میگه ظفر بس کن! اونور بابات! و کمک میخواد همگی سراسیمه به اتاق عروس میرن و اونور سعی میکنه با ماساژ قلبی احیاش کنه اما موفق نمیشه و همگی با گریه بالاسرش ایستادن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا