خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۲۶ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۲۶ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۲۶ سریال ترکی اوچ کوروش

کارتال از افه میپرسه تو از کجا میدونی که لیلا خونه نیست؟ افه میگه رفتم محل کارش اونجا نبود! کارتال با عصبانیت میپرسه سببه؟ نریمان برای اینکه او از چیزی بو نبره میگه به من زنگ زد گفتم خونه نیست کارتال می پرسه چرا دنبالش بودی اونوقت؟ افه میگه بخش جنایی می خواد درباره فرهان ازتون بازجویی کنه اومدم بهش بگم. کارتال به بهار میگه نکنه کار پدر شما باشه؟ بهار میگه این روش بابای من نیست! کار اون نمیتونه باشه! کارتال با شسو و روشن سوار ماشین میشن که برن. بهار به افه میگه این کار پدر من نیست مطمئنم اگه کارتال شر کنه واستون بد میشه! افه با عصبانیت میگه اگه شر نکنه من میکنم و به طرف رستوران نزیح میرن. وقتی به اونجا میرسن کارتال اسم نزیح را فریاد میزنه، افه تیر هوایی میزنه و همه از اونجا بیرون میرن. افراد نزیح روبروشون قرار میگیرن که افه میگه پلیس اینجاست اسلحه هاتونو بزارین زمین! کارتال یقه آتیلارو میگیره و ازش میپرسه لیلا کجاست؟ آتیلا میگه میخواستی مواظبش باشی به ما چه؟ کارتال میگه اگه قراره لیلام زجر بکشه دنیارو آتیش میزنم و چاقویی تو پای آتیلا فرو میکنه همان موقع باتو به افه زنگ میزنه و میگه ردشو زدن. فرهان به لیلا میگه از این راهی که میریم نمی ترسی که؟ من مواظبتم نیازی نیست بترسی! لیلا میگه آره مواظبمی روح مامانتم پشت نشسته! سپس ازش میپرسه چرا من؟ چیکار داری با من؟ فرهان میگه منو انتخاب کن! لیلا میگه چی؟ فرهان میگه من همیشه عاشقت بودم، نتونستم عاشق کسی دیگه ای بشم!

آنها به محل کار لیلا میرن و با چک کردن دوربین های اونجا فرهان را میبینن سپس با دیدن دوربین های اون منطقع میبینن که فرهان به لیلا حمله میکنه و با خودش میبره. افه با عصبانیت میگه این مرتیکه با لیلا چیکار داره دیگه؟ کارتال حالش بد میشه و میگه تقصیر منه! بگو رد ماشینه منم بزنن و از اونجا بیرون میره. افه جا میخوره و پیشش میره و یقه شو میچسبه و میگه تو منو بازی دادی؟ بهم دروغ گفتی؟ و شروع میکنه و کتک زدنش و میگه مگه نگفتم احساساتی نشو! ببین چیکار کردی احمق! و از اونجا بیرون میره. نریمان از شب گذشته نخوابیده و چیزی نمیخوره و مدام به لیلا زنگ میزنه. سپس به هوای اینکه به برادرش سر بزنه به اتاق او میره. وقتی به اونجا میره کنار اوکتای که خواب سنگینی داره میشینه و درد و دل میکنه و میگه ای کاش الان از خواب بیدار بشی و تو بغلت گریه کنم و بهم بگی که همه چیز درست میشه و اتفاقی نمیوفته. من جلوی اونا نمی تونم گریه کنم اگه گریه کنم غنچه هام پر پر میشن. سپس شروع به گریه کردن و میکنه و میگه ای کاش بیان منو ببرن جای لیلام! اون پاکه! هالیده و کونیالی با بهار وقتی صدای نریمان را میشنون به اتاق اوکتای میرن و او را از اونجا بلند میکنن و آرومش میکنن. فرهان از تو جنگل راه میره تا دوربین های توی جاده رد ماشینو نزنه، وسط راه تو جنگل بنزین ماشین تموم میشه. لیلا از در دوستی وارد میشه وبهش میگه بزار من و مادرتم باهات بیایم اینجا حوصله مون سر میره! فرهان میگه نه خودم سریع میرم و میام، لیلا میگه پس حداقل دستمو باز کن من اینجا تو وسط این جنگل کاری نمیتونم بکنم که! فرهان میگه قول میدی فرار نکنی؟ لیلا با لخند میگه قول میدم فرهان میخواد دستشو باز کنه که توهم مادرش بهش میگه فرار میکنه! دستشو باز کنی رفته! فرهان میگه نه باز نمیکنم میرم و میام لیلا عصبی میشه!

کارتال و افه با بقیه خانه فرهان را پیدا کرده و به اونجا میرن. نریمان حالش بده که بهار واسش دمنوش درست کرده و بهش میگه باید بخورین نریمان خانم که هروقت لیلا اومد شمارو ضعیف نبینه! نریمان قبول میکنه و میخواد دمنوشو بخوره که تلفنش زنگ میخوره. نریمان به شسو میگه چیشد؟ پیداش کردین؟ شسو میگه نه ولی ردشو زدنن فهمیدیم کار کی بوده! نریمان میپرسه کار کی؟ شسو میگه فرهان، نریمان با شنیدن اسم فرهان لیوان از دستش می افتد و حالش بد میشه. کارتال و افه وقتی به خانه فرهان میرن میبینن که تو یه خونه ی قدیمی پر از خاک زندگی می کرده افه میگه میخواسته این خونه جوری باشه که قبلا بوده و یادآور قدیم باشه واسش. سپس به گاراژش میرن که شسو میگه تو همچین خونه ای زندگی میکنه بعد همچین گاراژ مجهزی داشته؟ افه متوجه اتاق پنهانی او می شود و وقتی وارد میشن با دیدن برد حسابی جا میخورن. کارتال میگه چرا عکس میگرفته؟ افه میگه اون شب مگه عکس نمیگرفتین؟ کارتال یادش میاد و با وحشت میگه یاخدااا! بلایی سر لیلام نیاد! افه میگه چیزی نمیشه پیداش میکنیم! فرهان به یه پمپ بنزین  میره و بنزین میگیره همان موقع که داشت حساب میکرد تلویزیون خبر قاتل سریالی را میدهد که فرهان با دیدن عکس خودش به سرعت از اونجا میره. وقتی مسئول اونجا خبر را میبینه متوجه میشه همان مردی بود که بنزین گرفت سریعا به پلیس زنگ میزنه. هازال از اداره این خبر را به افه میده و ادرس را واسش میفرسته و میگه از تو جاده نمیرفته چون ردشو دوربینا نگرفته. افه سریعا به سمت پمپ بنزین میره. لیلا موفق میشه شیشه را بشکنه و از اونجا فرار می کنه، فرهان وقتی به ماشین میرسه از جای خالی لیلا جا میخوره که توهم مادرش بهش میگه اون رفت، تورو دوست نداره رفت پیش اون کمیسر! فرهان رد خون را میگیره و لیلا را از دور میبینه سپس به سمت میره و اونو دوباره گیر میندازه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا