خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیتهای مختلف، روایتگر قصههایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیتهای اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالشهای زندگی خود دست و پنجه نرم میکنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آنها تحت تأثیر قرار میگیرد.
قسمت ۲۶ سریال ترکی حسرت زندگی
عمر با طاهر و پدرشون حاجی رشاد به خانه نساء رفتن تا باهاش درباره واقعیت وام صحبت کنن. نساء میگه که ما یه بدهی داشتیم اون پولو مجبور شدیم بدیم به اون و هاکان هم رفت روسیه سپس رو به عمر میگه ببخشید که بهت راستشو نگفتم نمیتونستم. حاجی رشاد باور نکرده و میگه اومدیم اینجا واقعیتو بشنویم بگو بهمون اما نساء میگه همین بود باور کنین چیز دیگه ای نشده پدرش قبول میکنه و میگه پس بهش زنگ بزن بگو بهم زنگ بزنه باید حرف بزنم باهاش نساء ناچارا قبول میکنه. بعد از رفتن آنها او با درماندگی به هاکان زنگ میزنه و بهش میگه که با رفتنت دارم هزارتا دروغ میگم که کسی از وضعیتم خبردار نشه اگه یکم انسانی و حق به گردن این بچه هات داری زنگ میزنی به پدرم و باهاهش حرف میزنی و میگی من روسیه ام دارم با شرافت کار میکنم و پول میفرستم برای خانواده ام و اونارو به حال خودشون رها نکردم فهمیدی؟ هاکان بهش میگه به یه شرط که طلاق بگیریم نساپ شوکه میشه و با عصبانیت بهش میگه الهی بمیری و تلفنو قطع میکنه. عمر وقتی از مدرسه بیرون میاد میبینه غمزه اونجاست که میره پیشش او بهش میگه اومدم دنبال غمزه تا باهم بریم خونه سپس بعد از کمی حرف زدن با اومدن تونا از اونجا میرن.
نساء به پدرش زنگ میزنه شب و بهش میگه من زنگ زدم به هاکان گفتم زنگ بزنه بهتون ولی چون با هم قهرین گفت زنگ نمیزنم و گریه میکنه و از پدرش میخواد به دل نگیره حاجی میگه باشه دخترم تو گریه نکن بعد از خوردن شام به عمر میگه بعد از اینکه ثریارو رسوندی خونه شون برو یه سر بزن بهش طاهر میگه منم میام باهم برین عمر قبول میکنه. غمزه رفته پیش نساء و بهش یخورده غذا میده و میگه برای بچه ها آوردم سپس میگه چیشده؟ حالت بده! نساء میگه هاکان زنگ زده ولی بعدا حرف بزنیم الان خوب نیستم غمزه میگه باشه خودتو جمع و جور کن چند ساعت دیگه با اردال میریم رستوران نساء قبول میکنه. آنها وقتی دارن میرن. طاهر و عمر میبینتشون و دنبالشون میرن. طاهر وقتی به داخل رستوران میره و میبینه اونجا مشروب هم سرو میکنن عصبی میشه و بعد از آبروریزی نساء را با خودش میبره بیرون. بیرون رستوران طاهر و نساء باهم دعوا میکنن و عمر سعی میکنه طاهر کنترل کنه و بعد از رسوندن نساء به خونه اش میرن. طاهر با عصبانیت به خانه میره و با شوکران زنش درمیون میزاره قضیه رو دخترش یواشکی تو اتاقش با گوشیش از خودش عکس میگیره و برای دوست پسرش میفرسته….