خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران

عمر و اوکولجان باهمدیگه بسکتبال بازی میکنن که عمر با پرتاپ توپ اشتباهی میخوره تو سر یه دختر اونا میرن پیشش و ازش حالشو میپرسن که دختر میگه خوب یخورده دقت کنین دیگه و از اونجا میره. عمر میره دنبالس تا مطمئن بشه حالش خوبه که اون دختر میگه خوبم فقط یخورده سنگین بود و میره. ملیسا میره پیش قدیر و میگه ازت میخوام راستشو بگی فقط دیگه قول میدم میرم و خواهشا ازم نپرس که کی بهم گفته سپس میپرسه که تو به خاطر عمر ازم فاصله گرفتی آره؟ قدیر میگه اینا چه فرقی داره؟ ملیسا میگه فرقش اینه که دیگه خودمو احمق فرض نمیکنم! قدیر میگه باشه میتونی دیگه خوشحال باشه. خودتو احمق فرض نکنی و میره ملیسا میگه یعنی تو هم بهم حس داری درسته؟ قدیر میره که ملیسا خوشحال میشه. عمر مره تو سرویس بهداشتی دخترها و از اون دختر حالشو میپرسه و رو سرش یخ میزاره عمر از اون دختر خوشش میاد که سوزی اونجا میاد و با دیدن اون دختر میگه عایشه؟ تویی؟ و همدیگر را در آغوش میگیرن سپس به عمر میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ عمر میگه بسکتبال بازی میکردیم توپ خورد تو سرش اومدم یخ بزارم جبران کنم. سوزان و عایشه باهم حرف میزنن که عمر متوجه میشه تو کلاس اونا هستش و مدتی برای بیماری مادرش مرخصی گرفته بود سپس عمر و عایشه باهم دست میدن. عمر وقتی به بیرون میره اوگولجان ازش میپرسه که چیشد؟ عمر واسش تعریف میکنه که همکلاسی ماست، اوگولجان میگه چطور ممکنه پس چرا ندیدیمش؟ عمر میگه انگار مادرش مریض بوده مرخصی گرفته بوده با سوزی حرف میزدن من شنیدم سپس. تو سرویس عایشه به سوزی میگه پسر باحالیه سوزی میگه برادرشو ندیدی البته اون صاحب دارم ماله منه و میخنده. وقتی از جلوی عمر و اوگولجان رد میشن اوگولجان به عمر میگه انگاری ازش خوشت اومده ها من این نگاهو میشناسم!

آسیه استادشو میبینه و درباره مهلت تکلیف همدردی دوروک ازش میپرسه استاد بهش میگه اون تحویل داده آسیه جا میخوره و به دوروک میره میگه او تایید میکنه و میگه راه دیگه ای پیدا نمیکردم آخه آسیه میگه واسه چی؟ دوروک میگه وقت گذروندن باهات آسیه جا میخوره و نمیدونه چی بگه همان موقع یکی مباد و به کیف آسیه میخوره که تعداد زیادی لیف حموم بیرون میریزه دورک مبپرسه ماجراش چیه که آسیه میگه میدم به همسایه مون میفروشه واسم داریم پول جمع میکنیم که خونه بگیریم دوروک متاثر میشه و میگه من یه راه دیگه به ذهنم میرسه و باهمدیگه بعد مدرسه میرن کنار دریا و پیشنهاد میده که بخونه و اون ساز بزنه آسیه میترسه و استرس میگیره که دوروک دستاشو میگیره و میگه تو هم خیلی استعداد داری هم واقعا صدات قشنگه خودتم خوشگلی و بهش دلگرمی میده سپس شروع میکنن و کم کم همه دورشون جمع میشن و واسشون پول میندازن آسیه خوشحال میشه. بعد از چند روز آسبیکه تو حیاط مدرسه نشسته که برک میره پیشش که با دیدنش میگه باز واسه چی اومدی؟ برک میگه اومدم عذرخواهی کنم دیگه باهم دوست باشیم من از قصد ماجرای اون کتونیو نگفتم بعدشم تازه تو تلافی کردی دیگه آیبیکه میگه حقت بود. بعد از کمی کل کل کردن آیبیکه بهش محل نمیده که برک سعیشو میکنه تا باهاش اوکی بشه سپس هندزفریشو میگیره و میگه بزار ببینیگ چی گوش میدی و از اون آهنگ تعریف میکنه و میگه خوشم اومد بزار تو پلی لیستم سیوش کنم همان موقع آیبیکه را صدا میزنه که بهش نگاه میکنه همان موقع از فرصت استفاده میکنه و از خودشون عکس میگیره که انگار دارن همو میبوسنآیبسکه داد میزنه و میگه چی غلطی میکنی؟ چرا عکس گرفتی؟ برک میگه من از باخت و مساوی خوشم نمیاد ۲-۱ به نفع من و میره و بین همه پخش میکنه آیبیکه گریه اش میگیره.

همانجوری که تو مدرسه رد میشه همه نگاهش میکنن و به عکسی که واسشون فرستاده شده نگاه میکنن و میخندن قدیر میبینتش و میگه چیشده آیبیکه؟ کی اذیتت کرده؟ آیبیکه ماجرارو واسش تعریف میکنه. اوکولجان با دیدن عکس میره کافه و با برک دعوا میکنه قدیر از راه میرسه و میگه عذرخواهی کن برک میگه چی گفتی؟ اصلا به تو چه؟ کیشون هستی؟ قدیر چندبار بهش میگه عذرخواهی کن و وقتی میبینه برک معذرت خواهی نمیکنه با یه ضربه سرشو رو میز فشار میده و میگه که گفتم عذرخواهی کن برک سه بار با گفته قدیر معذرت خواهی میکنه و در آخر میگه نبینم دیگه با خواهرها و برادرانم کاری داشته باشی! سپس به همه میگه نمایش تموم شد عکسو همتون پاک کنید. شب عمر به فروش نخودپلو میره که قدیر بعد از کارش میره پیشش و حالشو میپرسه و بهش کمک میکنه در آخر میره تا چای بگیره واسه خودشون که برک از دور اونارو زیر نظر داشته و با رفتن قدیر به دارو دسته اش میگه تا با چوب برن سر وقت عمر ابتدا اونو کتک میزنن و سپس چرخ را میشکنن قدیر وقتی میاد و اونارو میبینه عصبی میشه و به طرفشون حمله میکنه اما چون تعدادشون زیاده زورشون بهش نمیرسه اورهان به اونجا میره تا به بچه ها سر بزنه که با دیدن درگیر شدنشون میره تا کمکشون کنه که برک هلش میده و دنده اش با جدول برخورد میکنه و اونا فراز میکنن. انها به خانه برمیگردن و اورهان میگه پارچه بکشین رو چرخ تا زن عموتون نفهمه ببینیم چیکار کنیم. فردای ان روز اورهان میره به بچه ها سر بزنه که شنگول به دنبالش میره و با دیدن زخم های روی صورت قدیر و عمر میگه چیشده؟ دعوا کردین؟ دیشب اورهانم حالش خوب نبود! همان موقع اورهان رو زمین می افتد و از دهنش خون میاد همگی شوکه میشن‌..‌..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا