خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۲۶ سریال ترکی محکوم
قسمت ۲۶ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی محکوم

دادستان ارول به زاهد زنگ میزنه و ازش میخواد تا به اونجا بیاد و تومریس را با خودش ببرد. تومریس با دیدن زاهد دست جمره را میگیره و ازش میخواد تا تنهاش نزاره و اونم باهاش بیاد که جمره قبول میکنه. قنبر و پاشا در حیاط زندان باهمدیگه دعوایشان می شود و فیرات و بقیه با دیدن این وضعیت جلو میرن و انها را از همدیگه جدا می کنند. مدیر زندان که میخواست آنها را از همدیگه جدا کنه منصرف میشه. زاهد تومریس را به خانه می برد بعد از چند دقیقه تومریس خوابش می برد که همان موقع باریش به خانه میاد و با دیدن جمره در اتاق مادرش حسابی عصبانی و کلافه میشه. موقع رفتن در حیاط با باریش جر و بحث می کند. جمره با کلافگی و عصبانیت میگه حیف که نازلی دست توئه وگرنه میدونستم چه جوری باهات رفتار کنم و از اونجا میره. ساشا به باریش زنگ میزنه و بهش میگه که درباره این مرد نتونستم هیچ اطلاعاتی کسب کنم باریش بهش پیشنهاد می‌دهد تا یه سر به خانه ویلایی ساواش بزند شاید اونجا اطلاعاتی پیدا کند. فیرات که فهمیده بود آن ها را میخوان برای تمیزکاری و نظافت بخش اطلاعات زندان بفرستند نقشه دعوای ساختگی قنبر و پاشا را ساخته بود تا آنها را از همدیگه جدا نکنند فیرات که موفق شده بود تا جلوی جدا شدنشان را بگیرد بهشون میگه وقتی برای نظافت و تمیزکاری رفتیم باید بگردیم به دنبال نقشه زندان تا از این طریق به کل زندان مسلط بشیم و بتونیم به راحتی فرار کنیم. مجاهد به بند فیرات میاد و همه آنها را به بخش اطلاعات زندان می برد تا پرونده ها را مرتب کنند. بعد از رفتن مجاهد فیرات بهشون میگه حین تمیزکاری و مرتب کردن به دنبال نقشه زندان هم بگردیم.

باریش به شرکت میرود و به جیدا میگه می خوام درباره همه افراد غریبه ای که به شرکت رفت و آمد می‌کنند اطلاعات برام بیاری و رفت و آمدشان کنترل شوند. وقتی جیدا از اتاق بیرون میره به یک نفر زنگ میزند و بهش میگه ساواش رفتارهای غیر عادی داره. خان بابا با دلخوری به اتاق مدیر زندان میرود و بهش میگه من ۲۵ سال تو این زندان موندم به این شرط که کسی از جرمم با خبر نشه و ازش میپرسه که تو به ساواش جرم منو گفته بودی؟ مدیر زندان انکار میکنه و میگه نه فیرات در بایگانی پرونده جرم خان بابا را پیدا و تعجب می کند اما از این قضیه به کسی چیزی نمیگه قنبر نقشه زندان را پیدا میکند و همگی دورش جمع می شوند و به نقش چشم می دوزند. باریش و ساشا به خانه ویلایی ساواش می روند آنجا به تابلوی کشتی که روی دیوار است چشم دوخته و به ساشا میگه تو این چند ماه کسی درباره کشتی های شرکت با من حرف نزده! ساشا میگه احتمال داره فردا با آدم هایش با کشتی ها کارهای غیرقانونی انجام می دادند! او ازش میخواد تا درباره این موضوع تحقیق کنه و اطلاعات به دست بیاورد. ساشا روی زمین یه دکمه پیدا میکند. جمره به ملاقات فیرات میرود و بهش میگه وقتی رفتم پیش طاهر فهمیدم که او به خاطر آوردن نازلی پیشت از طرف باریش تهدید شده و به خاطر همین از پرونده ات کناره گیری کرده فیرات به جمره میگه که حتماً باید پیشنهاد زاهد را قبول کنی چون اینجوری نزدیک باریش هستی و او با دیدن تو استرس می گیرد. باریش به بولینگ می رود که آن مرد را آنجا می بیند و جا میخوره باریش برای اینکه سر از کار های  اون مرد در بیاره باهاش درباره کار حرف میزنه اما اون مرد ازش سراغ فردا را میگیره و میگه هر وقت فردا پیداش شد بعد درباره کار صحبت میکنیم. باریش با کلافگی ازش میپرسه که چرا فیلم تصادف بوگه را برای فیرات فرستاده و بهش کمک کرده اون مرد میگه میخواستم فقط بدونی که چه کارهایی از دستم برمیاد باریش با کلافگی از اونجا میره.

فیرات با هم بندی هایش در زندان درباره نقشه زندان صحبت میکند و میگه باید بدونیم که اینجا چندتا نگهبان دارد که درباره فرارمان نقشه بکشیم. نازلی در یک موسسه کنار بچه های دیگه روی تختش دراز کشیده. فردای آن روز ساشا به باریش میگه درباره کشتی های شرکت اطلاعات بدست آوردم و فهمیدم که با کشتی ها بارهای کم اما با ارزش جابجا می‌شود. باریش بهش میگه باید بفهمم که با کشتی ها چه چیزهایی جابجا می‌شود و باید با دوعان صحبت کنم، ساشا بهش میگه من دکمه دوعان را در خانه ساواش پیدا کردم و از مارک آن خیاط شو پیدا کردم سپس رفتم سراغش او و آدرس دوعان را ازش گرفتم. همان موقع جیدا وارد اتاق میشود و به باریش میگه اومدم بهتون اطلاع بدم که شب باید به خانه زاهد برین. در زندان و تمام خانواده های زندانی ها برای دیدن زندانی هایشان به آنجا آمدند، پدر پاشا رو به روی پاشا می نشیند و بهش میگه که جای بلیط بخت آزمایی که برنده شدن را بهش بگه اما پاشا بهش چیزی نمیگه چون میداند که همه پول ها را به باد میدهد پدر پاشا حدس می زند که آنها را در مغازه گذاشته باشد پاشا با شنیدن این حرف مضطرب می‌شود که پدرش با دیدن چهره او با بی اعتنایی از آنجا می‌رود. پاشا به خودش میگه هرجور که شده باید سریعاً از زندان بیرون بروم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا