خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۲۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۲۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۲۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

آزرا به دم در خانه ییلدریم میره و به محض دیدنش ماجرای جدا شدنشان را میگه، که اون موقع چرا ولش کرد و میگه اون موقع همه چیز توی رفتارت دیده میشد به جزء اعتماد من اصلا نمی تونستم بهت اعتماد کنم تو با دخترهای زیادی حرف میزدی و من نمیتونستم بهت اعتماد کنم! مادر واسم تعریف کرده بود که به غیر از پدرم یکی دیگه هم مادرمو دوست داشت ولی مادرم بابامو چون خوشتیپ بود انتخاب کرده بود من نمیخواستم اشتباه مادرمو بکنم! ییلدریم میگه من مثل بابات نیستم! آزرا میگه اون موقع بودی. بعد از کمی حرف زدن درباره این موضوع بهش میگه که من میخوام از سرگن جدا بشم اومدم اینجا تا وکیلم بشی سپس برگه های طلاق توافقی را بهش میده و میگه جفتمون امضاء کردیم ییلدریم فکر میکنه که دوباره داره بازیش میده و میگه این چه بازیه دیگه؟ در حال حرف زدن هستن که یکدفعه یه دختر ییلدریم را صدا میزنه از داخل که آزرا با شنیدن اون صدا برگه ها را ازش پس میگیره و میگه اشتباه کردم اومدم اینجا ییلدریم میخواد بهش توضیح بده که آزرا میگه دلیلی نداره واسه من توضیح بدی! نمیخواد و از اونجا میره. فردای آن روز سرگن صدای آزرا را میشنوه که از خواب بیدار میشه وقتی به آشپزخانه میره میبینه که دارن با بچه ها اونجارو تزیین میکنن سرگن خوشحال میشه که یکدفعه ییلدریم میاد و بچه هایش او را پدر خطاب میکنن و سپس پیش آزرا میره و باهمدیگه خیلی خوشبختن سرگن مدام آنها را صدا میزنه ولی کسی صدایش را نمیشنوه و از آزرا میپرسه اینجا چخبره؟ یکدفعه سرگن از صدای قطار از خواب بیدار میشه و از کابوسی که دیده بود حسابی به نفس نفس می افتد.

آزرا حاضر میشه که به دفتر بره، تو جیب کتش برگه سونوگرافیشو که گذاشته بود را پیدا نمیکنه سپس استرس میگیره و با خودش میگه پس کجاست؟ اگه سرگن برداشته باشه چی؟ نه اگه برداشته بود اصلا برگه های طلاقو امضاء نمیکرد! سپس با کمی فکر کردن میگه میرای! آزرا به میرای زنگ میزنه که او با عصبانیت باهاش بحث میکنه و میگه واقعا که مامان! چطور تونستی همچین کاری کنی! آزرا فکر میکنه ماجرای بارداریشو میگه که سعی میکنه آرومش کنه تا باهمدیگه صحبت کننده و میگه واست همه چیزو تعریف میکنم ولی باید بین خودمون بمونه فقط به کسی چیزی نگو! میرای میگه به کسی چیزی نگم؟ کلا کل کشور فهمیدن! سر تیتر اخبار شدی دوباره. آزرا جا میخوره و میگه چی میگی؟ میرای میگه ملیسا ترجان طلاقشو تکذیب کرده و هرچی تونسته بهت توهین کرده، آزرا کلافه میشه و میگه باشه من رسیدگی میکنم بهش و قطع میکنه. سر میز صبحانه چولپان به میرای میگه نباید اینجوری با مادرت حرف بزنی تو کار ما عادیه این چیزا میرای میگه باید حواسش باشه اینارو هم کلاسیام نمیدونن که منو هی مسخره میکنن! گونش به مادرش میگه باید ماجرارو به خواهرامم بگی چولپان میگه معلومه که میگم به وقتش گونش میگه هرچه زودتر بهتر وگرنه خودم بهشون میگم و میره. آزرا کلیدساز میاره و قفل در را عوض میکنه سپس میره. ژاله از دور اونو میبینه و با خودش میگه چرا تنهاست؟ پس سرگن کجاست؟ سرگن به خانه میره که میبینه کلید قفل را باز نمیکنه او جا میخوره که همسایه شون میگه امروز صبح قفل درو عوض کرد از کلید جدید استفاده کن و میره. سرگن به آزرا زنگ میزنه اما تلفنشو جواب نمیده ژاله به سرگن زنگ میزنه که سرگن با حرص میگه انقد زنگ نزن! ژاله از پشت سر میگه چرا؟ سرگن عصبی میشه و میگه تو چرا اومدی اینجا؟ و از اونجا دورش میکنه ژاله میگه به همین راحتی از دست من راحت نمیشی! سپس بهش میگه من حامله ام و عکس سونوگرافی بهش نشون میده سرگن جا میخوره و میگه امکان نداره!

یالین پیش صنم میره و بهش میگه واست یه چیزهایی فهمیدم که نگو! صنم میگه بیا بریم تو اتاق ببینم چی فهمیدی! یالین میگه اونجا من شنیدم که اون پسر میگفت طلاقت که سهله می افتی زندان! صنم جا میخوره و میگه واقعا؟ یالین میگه بعدشم مادرش اومد بیرون و تعقیبش کردم رفت تو یه مرکز درمانی توان بخشی هرچی هست اونجاست! صنم میگه آره فکر خوبیه از کارت خوشم اومد واسه پاداش حقوقتو میبرم بالا! یالین میگه چقدر؟ صنم میگه حقوق پایه میدم بهت یالین میگه همین؟ صنم میگه گونش بهت دادم دیگه یالین میگه اون که مال خودم بود! سپس باهم کمی شوخی میکنن سپس یالین وقتی میخواد بره میگه وقتی خواستی بری یادت نره به منم بگی بیام! ملیسا تو خونه ست که آزرا بهش زنگ میزنه و کورای میگه این چرا بهت زنگ میزنه؟ ملیسا میگه نمیدونم حتما تکذیبیه را شنیده میخواد خط و نشون بکشه حوصله شو ندارم. آنها سر میز صبحانه هستن که زنگ در به صدا درمیاد و مادر کورای وارد میشه ملیسا از دیدنش شوکه و کلافه میشه. مادر کورای با ملیسا خوب رفتار نمیکنه و ازش میخواد تا واسش قهوه بیاره ملیسا وقتی تو آشپزخانه میره کورای میگه چیه؟ انگار از اومدنش خوشحال نشدی! ملیسا میگه چرا فقط انتظار نداشتم شوکه شدم. کورای میگه از این بعد هرجا بری مادرمم میاد اینجا. بعد از رفتن کورای مادر کورای بهش میگه جلسه اولیا کی هستش؟ میخوام بدونم استراحت کنم یا نه! ملیسا فکری به سرش میزنه و میگه پس بیان تو خونه ما اینجا جلسه بزاریم مادر کورای قبول میکنه. ملیسا میره پنهانی به آزرا زنگ میزنه و ماجرارو بهش میگه آزرا قبول میکنه و میگه باشه منم میام اونجا. تو دفتر آزرا ماجرای تکذیبیه الکی ملیسا را به آرمان و ییلدریم میگه سپس آرمان به ییلدریم میگه به فضای مجازی تو رسیدگی بکن. جیلان و آرمان به یه تابلو که فقط یه نقطه بود نگاه میکنن و میگن این چیه؟ فاروق میاد و درباره اش توضیح میده و میگه که ۲۵۰ هزار لیر بهش پول داده آرمان با شنیدن این پول واسه این تابلو رنگش میپره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا