خلاصه داستان قسمت ۲۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …

خلاصه داستان قسمت ۲۷۱ سریال ترکی خواهران و برادران

آکیف و نباهت با هم به کلوب میرن که احمد و سوزان اونارو میبینن نباهت به احمد میگه که شریکت از این به بعد آکیف هستش و سهاممو به اسمش زدم آنها شوکه میشن و بعد از کمی کل کل سوزان میگه باید واقعا از تو ترسید! سپس نباهت میره و آکیف به اتاق کارش میره احمد با تعجب به سوزان میگه باورم نمیشه واقعا باورم نمیشه! یاسمین با صرب حرف میزنه و ازش میخواد تا رابطه شو با عمر خوب کنه و فقط یه قدم برداره و باهاش بحث میکنه صرب میگه تو داری اینارو میگی؟ کسی که تمام تلاششو میکرد تا رابطه آسیه با دوروکو بهم بزنه؟ یاسمین میگه اینا با هم فرق داره کاش تو هم یخورده نرم میشدی و میره. آیبیکه و برک باهم در حال صحبت کردنن که آیبیکه میگه تصمیم گرفتم چه شغلی انتخاب کنم میخوام خلبان بشم و درباره ی رویایی که تو دوران کما دیده بود براش تعریف میکنه. احمد پیش سوزان میره و بهش پیشنهاد میده شب برن رستوران و بعدش سینما برن سوزان قبول میکنه. بعد از رفتن احمد آکیف پیشش میره و میگه چخبره همش احمد میاد میگه صبح بخیر سوزان جون شب بخیر سوزان جون زیاد جیک تو جیک شدین!

سوزان عصبی میشه و باهاش بحث و دعوا میکنه، شوال همان موقع میاد که سوزان با دیدنش حرص میخوره که دوباره این اومد آکیف با دیدنش میگه شوال جون و با خوشحالی پیشش میره و بهش میگه که شریک آکیف شده و نباهت سهاممو به نامش زده سپس بهش میگه هروقت خواست میتونه بیاد اینجا. او درباره قرار شب سوزان با احمد بهش میگه و شوال میگه پس این صمیمیت ادامه داشته! آکیف میگه چجورم! اوگولجان و آیبیکه به خونه میرن که با دیدن الیف شنگول او را دختر یکی از فامیل های دورشون معرفی میکنه سپس آیبیکه به شنگول میگه که آیلا خانم شام دعوتمون کرده به بهانه خوب شدن من شنگول جا میخوره اما قبول میکنه که برن. آیلا با برک دوعا میکنه که چرا یهویی مهمون دعوت کرده الان باید شام چیکار کنه؟! برک میگه شام بهونه ست میخوایم دور هم جمع بشیم پیتزا سفارش میدیم آیلا قبول میکنه. سوزان موقع چای خوردن میریزه رو شومیزش و میره سرویس تا بشوره شوال پشت سرش درو میبنده تو سرویس که نتونه به قرارش با احمد برسه و از اونجا میره. سوران موقع بیرون اومدن میبینه که در قفله باز نمیشه و نمیدونه چیکار باید بکنه.

تو بازار امل یه لباس پرنسسی میبینه اما چیزی به آسیه نمیگه که باید لباس بخره واسه نمایش. آیلا سر برک غر میزنه که مجبور شده پیتزا بزاره جلو مهمون. شنگول و بقیه از راه میرسن آنها باهم سلام و احوالپرسی میکنن آیلا وقتی میفهمه که اون دختر، دختر سرپیل و خواهر برک هستش شوکه میشه و به شنگول میگه چرا همچین کاری کرده و بهم میریزه. احمد میبینه خبری از سوزان نیست و تلفنشو جواب نمیده او به کلوب برمیگرده و سوزان که یکی از دستشویی بیرونش آورده بود حرف میزنه و او ماجرارو میگه وقتی با آکیف و شوال روبرو میشن میفهمن که کار اونا بوده سپس از اونجا میرن. آیلا وقتی با شنگول تنها میشه بهش میگه که چرا همچین کاری کرده او بهش میگه که بی خانمان شده و باید همینجا پیش داداشش زندگی کنه و تو همون مدرسه درس بخونه وگرنه همه چیزو به برک میگه آیبیکه که حرف های اونارو شنیده شوکه شده و پیش بقیه برمیگرده. آیلا و شنگول پیش بقیه میرن و آیلا پیشنهاد میده که وانجا بمونه و بورسیه بشه تو مدرسه همگی شوکه شدن که آیبیکه فقط میدونه ماجرا چیه برک عصبی شده….