خلاصه داستان قسمت ۲۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …

خلاصه داستان قسمت ۲۷۶ سریال ترکی خواهران و برادران

بچه ها میرن دنبال اورهان تو حیاط مدرسه که آرومش کنن و بهش میگن که میدونیم کار تو نیست خودتو ناراحت نکن اورهان میگه چجوری میتونم آروم باشم مرده تو چشما نگاه کرد و گفت دزدی! بچه ها وقتی به داخل مدرسه برمیگردن اوگولجان با صرب دعواس میشه چون پوزخند میزد و به باباش گفت دزد بوراک جداشون میکنه. احمد موقع رفتن به کلوپ میره دنبال سوزان اما اون از دستش ناراحته به خاطر موندن شوال تو خونه شون احمد آرومش میکنه و میگه هیچی بین ما درست نشده به زودی از اونجا میفرستمش بره سوزان کمی آروم میشه. صرب اون خدمه را صدا میزنه و میگه بیا باهام سپس ازش تشکر میکنه و میگه کارت خیلی خوب بود و بقیه پولشو بهش میده بعد از رفتنش الیف از تو سرویس بیرون میاد و به صرب میگه ماجرا چیه؟ صرب میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ بعد از کمی حرف زدن الیف ازش میخواد تا واسش یه گوشی مدل آخر بیاره واسش تا چیزی به کسی نگه وگرنه همه چیزو به همه میگه و میره. اورهان با عصبانیت تو خونه در حال راه رفتنه و برای شنگول تعریف میکنه ماجرارو شنگول سعی میکنه آرومش کنه تا کار اشتباهی نکنه و دلداریش میده.

نباهت درباره کار مد و فشن و مانکن صحبت میکنه که قراره با دوستش همکاری کنن آکیف میگه برای مانکن از بچه های خودمون میتونیم استفاده کنیم از دوروک و آسیه، عمر و تولگا و بقیه خودشون یه پا مانکنن! شوال میزی چیده که وقتی احمد اومده خانوادگی شام بخورن اما وقتی احمد میاد میگه شما بخورین و میره شوال تو ذوقش میخوره و با ناراحتی به اتاقش میره یاسمین و صرب بهم میریزن. حلمیه در حال رفتن به خونه ست که اورهان را میبینه جلوی در یه خونه کشیک میکشه و خون جلوی چشماشو گرفته حلمیه سریعا به شنگول زنگ میزنه و خبر میده او با ترس به بچه ها میگه که اوگولجان و عمر میگن ما میریم پیشش. احمد از اینکه شوال اونجاست و قراره سر یه میز بشینن غذا بخورن ناراضیه او با بچه هاش صحبت میکنه و میگه که یه نفر تو زندگیمه شوال رو راه پله میشنوه و شوکه میشه یاسمین میگه اون زن کیه؟ صرب میگه این سوال کردن داره آخه؟ حتما مادر اون حال بهم زن عمره دیگه! شوال پایین میره و با چشمانی اشکی باهاش دعوا میکنه صرب بهش میگه اگه مادرم از این خونه بره مارو هم دیگه نمیبینی! کسی که به دروغ گفته بود اورهان تبلت هارو دزدیده به خانه برگشت همه اورهان با دیدنش به طرفش میره و باهاش دعوا میکنه و روی زمین میندازتش همان موقع عمر و اوگولجان از راه میرسن و اونارو جدا میکنن و از اونجا میبرتش خونه.

وقتی به خونه میرسن آسیه با عصبانیت میگه ای کاش حداقل یخورده میزدیش دلمون خنک میشد! شنگول سرزنشش میکنه که چرا اینجوری میگه تازه آرومش کرده. الیف تو خونه آیلا میبینه که برک تکلیف های فیزیکی حل کرده و روی میزشه او سریعا جوابارو داره کپی میکنه که برک از راه میرسه و میگه چیکار میکنی؟ و سرزنشش میکنه سپس بعد از رفتن الیف میگه حالا که کپی میکنی بزار جواب غلطو کپی کنی و اعدادی عوض میکنه و میزاره برگه ها رو میز باشه. الیف تو یه فرصت میره از رو برگه ها عکس میگیره و میره اتاقش. فردای آن روز تو مدرسه عمر با دیدن یاسمین میپرسه چرا بی حوصله ست او بهش میگه ماجرای مادر و پدرشو که سوزان مادرش بینشونه عمر میگه از من کاری بر میاد؟ یاسمین میگه اگه یه ذره هم دوست داری رابطمون خوب باشه جلوی مادرت و پدرمو بگیر. صرب با دیدن الیف میره پیشش و میگه بیا و جعبه ای به طرفش میگیره الیف با دیدن گوشی خوشحال میشه و میره. تو کلاس استاد میاد و میگه اول میخوام تکالیفتونو بررسی کنم و برگه ها رو بین بچه‌ها جمع میکنه الیف که فکر میکنه درست جواب داده همه رو خوشحاله….