خلاصه داستان قسمت ۲۷۹ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۷۹ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۲۷۹ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال ترکی گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۲۷۹ سریال ترکی گودال

یاماچ بعد از اینکه با چاعتای توافق می کند و با او دست دوستی می دهد به قهوه خانه پیش سلیم و جومالی می رود و ماجرا را تعریف می کند و می گوید:« درسته که براش گردن خم کردم اما موقتیه. رو در رو نمی شه باهاش جنگید منم می خوام فعلا معطلش کنم تا توی فرست مناسب حقشو بزاریم کف دستش. چون چاعتای اسم محله رو لکه دار کرد و خیلی به گودال آسیب زد.» جومالی و سلیم عکس العمل زیادی به حرفهای او نشان نمی دهند چون ذهنشان درگیر تهدیدهای اخیر چاعتای است. یک روز قبل، چاعتای با فرستادن عکسهای جمیل برای سلیم او را وادار می کند که به دیدنش برود. سلیم به دفتر چاعتای می رود چاعتای به او می گوید که اگر می خواهد رازش لو نرود طرف او باشد. سلیم می گوید:« من خوب می دونم خیانت به خانواده یعنی چی. اگه چیز دیگه ای خواسته بودین شاید قبول می کردم.» چاعتای هم دوباره تهدید می کند و می گوید:« مهمترین چیز واسه ی یه پدر اینه که احترامش پیش بچه هاش از دست نره. شما هم که صاحب بچه هستید.» سلیم به تهدید او توجهی نمی کند و خانه ی او را ترک می کند. از طرفی چاعتای به جومالی زنگ می زند تا پیشنهاد همکاری کردن را به او هم بدهد. جومالی که از دستگیر شدن داملا به تازگی با خبر شده و عصبی است به چاعتای فحش می دهد و بعد هم بلافاصله به خانه ی او می رود. جومالی نگهبانهای چاعتای را می کشد و قصد دارد چاعتای را هم بکشد که محافظهای پرتعداد چاعتای او را با شوکر برقی متوقف می کنند. جومالی وقتی به هوش می آید با دست و پای بسته هم شروع به تهدید کردن چاعتای می کند. چاعتای به او یاد آوری می کند که اگر تسلیم نشود و با او همکاری نکند داملا در زندان خواهد ماند. جومالی می گوید:« تو زن منو نمی شناسی. اون اگه لازم باشه بدون لحظه ای تردید تا آخر عمر توی زندان می مونه اما واسه تو گردن خم نمی کنه.» چاعتای می گوید:« خواهیم دید.» و دستور می دهد که جومالی را به گودال برگردانند.

حالا جومالی و سلیم که هر دو تهدید شده اند و در این باره با کسی حرف نزده اند موافق تصمیم یاماچ برای مقابله با چاعتای نیستند. جومالی به یاماچ می گوید:« حالا که قراره عقب بکشیم واقعا عقب بکشیم. تو اگه نمی خوای گردن خم کنی ما پشتتیم اما یه جوری باشیم که دوباره زخم برنداریم.» یاماچ که انتظار چنین حرفی را از جومالی نداشت با ناراحتی می گوید:« باشه اگه لازم باشه عقب نشینی می کنیم.» و از قهوه خانه بیرون می رود. او در پشت بامی با وارتولو دیدار می کند و ماجرای گفت و گویش با جومالی و سلیم را تعریف می کند و می گوید:« بهشون گفتم بیاین بریم بکشیم و نابود کنیم اونوقت اونا قصد دارن پا پس بکشن.» وارتولو قانون وارتولو سعد الدین بودن را یاد آوری می کند و می گوید:« وارتولو سعد الدین جونمرده اما احمق نیست. به طعمه ای که نمی تونه شکارش کنه حمله نمی کنه.» یاماچ هم قبول می کند که چاعتای اردنت لقمه ای بزرگ تر از دهان اوست و عقب نشینی را عاقلانه می داند.

چاعتای یاماچ را به دفتر کارش صدا می زند تا ماموریتی به او بسپارد. یاماچ می گوید:« گودال هنوز توی دردسره و همه ی رسانه ها درموردش حرف می زنن. مواد مخدر هنوز توی محله ی ماست. فعلا نمی تونم همکاری کنم چون ما با هم یه توافقی داشتیم.» چاعتای می گوید:« شما در اشتباهید ما با هم توافق نکردیم شما فقط برای من گردن خم کردید. در ضمن من با گودال توافقی نکردم و فقط با شما حرف زدم. شما نباید خودتونو صاحب گودال بدونید.» یاماچ که سعی می کند عصبانیتش را مخفی کند دندانهایش را به هم فشار می دهد و به حرفهای مغرورانه ی چاعتای گوش می دهد. چاعتای در مورد ماموریتی که برای یاماچ در نظر دارد حرف می زند و می گوید:« یه خبرنگار به اسم امیر هست که خیلی به پر و پای ما می پیچه. یه مدت توی تلوزیون برنامه داشت که اخراجش کردیم بعد توی یه روزنامه مطلب می نوشت که بازم اخراجش کردیم و پروانه ی کسبش رو هم باطل کردیم اما لجبازه و دست برنمی داره و حالا توی اینترنت برنامه می سازه. درمورد شماها هم یه چیزایی گفته.» او در لپ تاپش ویدئویی از امیر را به یاماچ نشان می دهد. امیر در ویدئو در مورد اردنتها که در کار مواد مخدر اند و در همه جا آدم دارند و اینکه حتی پلیس هم نمی تواند مقابل آنها بایستد و با تظاهر به مظلومیت کارهایشان را پیش می برند حرف می زند و اطلاعات درستی می دهد و در آخر هم می گوید:« یه محله ای به اسم گودال هم هست که تا خواستیم بگیم مقابل اردنتها می ایستن اونا هم تو زرد از آب در اومدن. کار اهالی گودال فروختن سلاح بدون مجوزه و اونا هر کاری رو به زور و تهدید پیش می برن.» یاماچ از چاعتای می پرسد که در ازای کشتن امیر چه چیزی گیرش می آید؟ و چاعتای با پوزخند می گوید:« من با شما معامله نمی کنم. دارم دستور می دم.»

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا