خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

هاریکا به شرکت میره. اونجا جلسه ای تشکیل میشده و به همه میگه هرکس با هر نقش و وظیفه ای که اینجا کار میکرده به کارش ادامه میده سپس مودبانه فردی را از کارش اخراج میکنه اونور جا میخوره و میگه ببخشید یه لحظه! الان چرا فردیو اخراج کردی؟ به چه دلیل؟ هاریکا میگه من اخراجش نکردم فقط راهمونو از هم جدا کردم اونور میخواد دلیلشو بگه که هاریکا میگه دلیل زیاد دارم اولیش اینکه متوجه نشد زینب با هویت دروغ وارد خانواده ما شده از طرفی نتونست طغرلو اون موقع واسمون پیدا کنه! فردی میگه قبول دارم و استعفا میدم. نسلیهان تو اتاق کارش وقتی تنها میشه یکی از دوستاش پیشش میره و بهش میگه اون پسری که کنارت تو مراسم بود باهاش سر و سری داری؟ نسلیهان میگه آره نامزدمه منتظر مراسم اونور بودیم که ما بعدش ازدواج کنیم اون دوستش بهش میگه نمیدونم این همون مرده یا نه ولی چند وقت پیش این مرد با یه دختری وارد رابطه شده بود و پولاشو هم بالا کشیده بود تو بد مخمصه ای انداخته بودتش نسلیهان بهش میگه الان میخوای بگی فوآد اون مرده؟ فکر نکنم این اون باشه! دوستش میگه حالا من گفتم بگم بهت که حواست باشه دیگه سپس از اونجا میره که نسلیهان تو فکر فرو میره و به حرفاش فکر میکنه.

فواد با هاریکا تو کافه قرار گذاشته و هاریکا با او دعوا میکنه که میدونه اون ماجرارو به حمید گفته فوآد میگه مگه اون میدونست؟ کی بهش گفته؟ هاریکا فوآد را مقصر میدونه اما او مخالفت میکنه و میگه اصلا من تو این وادیا نیستم چرا باید همچین کاری کنم؟ فوآد صدای هاریکارو ضبط کرده که تهدیدش کرده سپس در آخر بهش میگه من نمیخوام باهاتون بد بشم ولی داری کاری میکنین که روی لج بیوفتم! سپس از اونجا میره و هاریکا به شدت عصبانیه. نسلیهان تو تراس اتاق هتل ایستاده و داره به حرف های دوستش فکر میکنه که فوآد پیشش میره و خودشو کلافه و ناراحت نشون میده نسلیهان میپرسه چیشده؟ او اول میگه نمیخواد ناراحتش کنه اما بعد میگه یه پرداختی باید انجام میشد که پولشو تو صندوق جور بود اما برای کارهای ارگول برداشته شد الان یخورده کم دارم نسلیهان میگه اون پولو ما باید پرداخت میکردیم سپس شماره حسابشو میخواد تا کم و کسری را بریزه فوآد اول قبول نمیکنه اما بعد قبول میکنه شماره حسابو میده و تشکر میکنه نسلیهان میگه حرفشو نزن این بدهی ما به تو بود سپس کمی بهش شک میکنه. فیگن خانم به فردی زنگ زده بود و ازش خواسته بود تا برای اون کار کنه و به سمت اون بره اما فردی قبول نمیکنن ولی طاقت نمیاره و میره به دنبال سرنخی از دخترش که گم شده.

فردی به یه محله قدیمی میره و یه چیزهایی هم پیدا میکنه، وقتی خبرشو به فیگن میده او حسابی خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه. زینب با خواهر زاده اش به شهربازی سرپوشیده رفته تا حسابی خوش بگذرونه اونور بهش زنگ میزنه و خبر میده که میخواد بره پیش فیگن خانم چون گفته میخواد درباره یه موضوع مهم باهاش حرف بزنه او استرس میگیره که نکنه میخواد ماجرای مرگ مادرشو بهش بگه. فیگن درباره کار باهاش حرف میزنه اونور قبول نمیکنه و پیش زینب میره. زینب ازش میپرسه شرکت چجوری پیش رفت؟ او میگه افتضاح! اولین کارشم اخراج فردی بود! زینب جا میخوره و میگه آخه چرا؟ اونور میگه به خیال خودش بال و پر منو ازم گرفته! سپس کمی باهم حرف میزنن و اونور اونارو به خونه هاشون میرسونن. فواد پیش یه دختر دیگه هست که نسلیهان بهش زنگ میزنه و ازش میپرسه کارش جور شد یا نه فواد تشکر میکنه و به بهانه جلسه داشتن میره پیش اون دختر. زینب وقتی به خانه برمیگرده مریح را میبینه که تو تراس رفته تو فکر. مریح که به حرف های فیگن درباره مرگ مادر اونور فکر میکرده بهم ریخته ست ، زینب میگه من باید به اونور بگم حتما باید اگه چیزی هست زودتر حقیقتو بفهمه مریح میگه اگه کار حمید بوده چی؟ زینب میگه شاید کار هاریکا باشه! از کجا معلوم! در کل نمیخوام چیزی ازش مخفی کنم…..