خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۲۷ سریال ترکی محکوم
قسمت ۲۷ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی محکوم

طاهر به ملاقات فیرات می‌رود و میخواد بدون اینکه مشکل ساواش با او چیه! فیرات در جواب میگه ساواش آدم خطرناکیه دیر یا زود حقایق برملا میشه و خودت همه چیز را میفهمی و چیز خاصی بهش نمیگه. باریش وقتی به شرکت میره از دیدن جمره در شرکت تعجب میکنه و جا میخوره وقتی از جیدا میپرسه که چرا جمره اینجاست بهش میگه که جمره بنا به درخواست آقا زاهد در دپارتمان حقوقی شرکت مشغول به کار شده باریش با شنیدن این خبر کلافه و عصبانی میشه. در زندان پاشا بعد از ملاقات پیش مجاهد می رود و بهش میگه که برایش یک روز مرخصی جور کند کار مهمی داره باید سریعاً از زندان بیرون بره مجاهد قبول نمیکنه و میگه این کار شدنی نیست پاشا بهش میگه اگه این کارو بکنی منم بهت خبری می‌دهم که پیش مدیر زندان عزیز میشی! مجاهد قبول می کند پاشا به مجاهد میگه فیرات نقشه زندان را پیدا کرده و میخواد فرار کنه اگه باور نمیکنی برو تو بالشتش نقشه زندان را ببین که اونجا پنهان کرده، مجاهد به سلول فیرات میرود و نقشه زندان را آنجا پیدا می کند پاشا پیش مجاهد میره و سیلی به او میزند و میگه کور خوندی ما همدیگر را نمی فروشیم! خان بابا به مجاهد میگه اگه از این ماجرا به مدیر زندان حرفی بزنی من میرم بهش میگم که دیدمت داشتی از اتاق مدیر زندان پول می دزدیدی مجاهد ناچارا قبول میکند که به کسی چیزی نگه. طبق نقشه فیرات، پاشا لباس نگهبانی مجاهد را می پوشد و بیرون می رود تا متوجه بشه چقدر طول میکشد تا به برج نگهبانی زندان برسد و کمی اطلاعات جمع کند. فیرات طبق نقشه اش به اتاق مدیر زندان میرود و از غذای زندان ایراد می گیرد سپس ازش میخواد تا آشپزخانه را به بند فیرات بسپارد مدیر زندان قبول نمیکند که فیرات بهش یه فلش میده که توی فلش فیلم فرار کردنش از بیمارستان بود.

سپس بهش میگه اگه با این موافقت نکنی این فیلمو که نشون میده تو هم همدستی کردی تو فرار کردنم از بیمارستان را به دادستان کل نشون میدم مدیر زندان از دیدن اون فیلم عصبانی میشود و به ناچار قبول میکنه. جمره وقتی به بخش حقوقی شرکت میرود با دیدن طاهر در اتاق رئیس شوکه می شود و شروع میکنه باهاش دعوا کردن و میپرسه که در ازای چه چیزی همچین کاریو داره میکنه بعد از کمی بحث کردن جمره از اونجا میره. طاهر به یاد می آورد همان شبی که میخواست نازلی را پیش فیرات ببرد باریش را پشت در خانه اش دیده و بهش گفته بود که خبر دارد شب حادثه به خانه فیرات رفته بوده و زینب هم مشوقه اش بوده سپس تهدید کرده که بهش کمک کنه. فیرات به همراه پاشا و قنبر در آشپزخانه به درست کردن غذا مشغول هستند سپس غذا ها را پخش میکنند آنها میخوان از این طریق اطلاعاتی درباره زندان کسب کنند تا راحت تر بتوانند نقشه شان را پیاده کنند. شب باریش به همراه بوگه به خانه زاهد میرن. سر میز شام باریش دلیل استخدام جمره را از زاهد می پرسد، او بهش میگه جمره تحت بورسیه ما درس خونده و آینده درخشانی داره می خوام تجربه کسب کنه! باریش به اتاق تومریس می رود مادرش ازش می پرسد که چرا برادرش را کشته باریش حسابی جا میخورد و ناراحت می شود سپس ازش میپرسه به خاطر من بوده؟ و به یاد می آورد که ۶ سال پیش باریش پیشش رفته بود و ازش خواسته بود که بوگه را به ساواش ندهند چون او خیلی دوسش داره و نمیتونه از اونجا بره. ساشا آن مرد را از دور زیر نظر دارد و در یک فرصت از ماشینش پیاده میشه تا با شوک برقی او را بیهوش کند.

باریش و بوگه در مسیر خانه هستند که بوگه از باریش میخواد تا او را پیاده کند و مسافتی را پیاده روی کند. باریش به سمت محل قرارش با ساشا که قرار بود اون مرد را بیاره می رود. در آشپزخانه زندان آنها وقتی کارشان تمام می شود حاجی شیشه نوشیدنی می آورد و آنها شروع به خوش گذرانی می کنند مجاهد از دور آنها را میبینه و در حالی که یه پیت بنزین در دستش دارد با حرص آنها را نگاه می کند. باریش به محل قرارش می رسد اما میبینه به جای اینکه ساشا آن مرد را پیشش ببرد آن مرد ساشا و بوگه را گروگان گرفته سپس بهش میگه من روی لباست شنود کار گذاشته بودم و فهمیدم که تو فردارو کشتی اول باید در ازای جان فردا یه جون بهم بدی حالا خودت انتخاب کن ساشا یا‏ بوگه؟ تا بعداً درباره کار با همدیگه صحبت کنیم. در زندان تو آشپزخانه آتش سوزی شده از طرفی در به روی فیرات و بقیه دوستانش قفل شده آنها حسابی ترسیدن و طلب کمک می کنند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا