خلاصه داستان قسمت ۲۸۳ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۸۳ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۸۳ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۸۳ سریال ترکی سیب ممنوعه

شاهیکا دم خانه اندر آمده و میگوید که جایی برای ماندن ندارد و میخواهد به خانه آنها برود. اندر ابتدا او را راه نمیدهد، اما سس پس قبول میکند. جانر از این کار اندر عصبی می شود اما اندر به او میگوید که او و شاهیکا باید با همکاری هم سهام‌هایشان را پس بگیرند و او چاره ای ندارد.
امیر پیش ییلدیز می رود و ییلدیز برای او تعریف میکند که چاتای بابت ماجرای زندان رفتن او ناراحت بوده و ییلدیز به او قول داده است که دیگر مشکلی پیش نخواهد آمد. او به امیر میگوید که از این به بعد باید حواسش به شوهر و پسرش باید و به زندگی اش اهمیت بدهد و با شاهیکا و اندر نیز قطع رابطه کرده است.
ییلدیز به خانه فریده می رود و میخواهد با او صحبت کند. او میخواهد که فریده با او آشتی کرده و خصومتی نداشته باشند. فریده میگوید تنها در صورتی که او و چاتای جدا شوند او مشکلش حل می شود. ییلدیز عصبی شده و می رود.

شاهیکا به اندر میگوید که آنها باید به خانه فریده بروند و از طریق همکاری با او نقشه ای بکشند. سپس از جانر میخواهد که دنبال محمود، دستیار حسن علی برود تا بتواند اطلاعاتی از او کسب کند. جانر با اکراه قبول میکند.
در خانه زهرا، آیسل به او میگوید که میخواهد برای کار به خانه ییلدیز برود. زهرا ناراحت شده اما چیزی نمیگوید و آیسل می رود. زهرا پیش مرت رفته و ماجرا را می گوید و از اینکه همه از او فاصله گرفته اند ناراحت است.
جانر دم شرکت حسن علی می رود و محمود را می بیند. او میخواهد محمود را برای نهار دعوت کند تا با هم حرف بزنند اما محمود قبول نمیکند و می رود. جانر به اندر خبر میدهد که از طریق محمود نمی‌توانند اطلاعاتی بگیرند. محمود نیز پیش حسن علی رفته و ماجرا را می گوید.
اندر و شاهیکا به آرایشگاه محله می روند تا حاضر شوند. در آرایشگاه، مردی به نام حیاتی وارد می شود و با دیدن شاهیکا از او خوشش می آید. شاهیکا از فرصت استفاده کرده و از آن مرد میخواهد که او و اندر را به خانه فریده برساند. او اندر را خواهر خودش معرفی میکند.

زهرا به خانه ییلدیز می رود اما ییلدیز و آسمان با او بد برخورد کرده و عذرخواهی او را قبول نمی‌کنند.
شاهیکا و اندر به خانه فریده می روند. فریده ابتدا با شاهیکا به خاطر فریب دادن او برخورد میکنند. شاهیکا میگوید که بابت همکاری آمده و از او برای پس گرفتن سهامها کمک می‌خواهند، و در عوض برای راحت شدن از شر ییلدیز به او کمک می‌کنند. فریده میگوید که حسن علی آدم زرنگی است و خطایی در زندگی اش نداشته و تنها خطای او، ازدواج با فیلیز بوده است و او نیز مرده است. شاهیکا به فریده پیشنهاد میدهد که از چاتای فاصله نگیرد و مانند آسمان به خانه آنها برود و بماند. در خانه ییلدیز از آسمان میخواهد که برای شب به همراه هالیت جان به خانه دوستش بروند تا او و چاتای با عم تنها باشند زیرا میخواهد که یک شب رمانتیک با هم داشته باشند و از آیسل نیز میخواهد یک میز رمانتیک بچیند. شب وقتی چاتای به خانه می آید از دیدن میز خوشحال می شود. همان لحظه در می زنند و چاتای و ییلدیز با دیدن فریده به همراه چمدان متعجب می شوند. ییلدیز وقتی می فهمد که فریده قصد ماندن دارد کلافه می شود. صبح روز بعد وقتی که آسمان به خانه می آید با دیدن فریده عصبی شده و آنها با یکدیگر شروع به بحث میکنند. چاتای آنها را جدا کرده و از آنها می خواهد که با هم کاری نداشته باشند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا