خلاصه داستان قسمت ۲۸۶ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۸۶ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۸۶ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۸۶ سریال ترکی سیب ممنوعه

اندر و شاهیکا بیرون می آیند و ییلدیز و زنها آنها را می بینند. اندر و شاهیکا معذب و ناراحت می شوند و ییلدیز از اینکه انتقام گرفته خوشحال است. فریده به خانه زهرا می رود. زهرا شروع به تعریف از ییلدیز میکند. او بین حرفهایش میگوید که ییلدیز به قدری خوب است که حتی با ازدواج زهرا با شوهر سابقش مشکلی نداشته است. فریده با شنیدن این حرف شوکه می شود. او همچنین می فهمد که آسمان فالگیر بوده است. زهرا کار را خراب تر میکند. فریده به خانه می رود و یکی از دوستان صمیمی خود را به خانه دعوت میکند.‌او فریده را صدا زده و از او میخواهد که برای دوستش فال بگیرد. فریده متعجب می شود اما سپس بی تفاوت شروع به فال گرفتن میکند و از فریده به عنوان دوست آن زن بدگویی میکند. در انتها میگوید که او مادر عروس فریده است و به اتاق می رود.
جانسو کلید خانه را از خدمتکار میگیرد. ییلدیز برای شب، حسن علی و جانسو را به خانه شان دعوت میکند. هنگام رفتن جانسو به شاهیکا پیام میدهد که به آنجا بیایند و خانه خالی است. لحظه رفتن، حسن علی یادش می افتد که کاری دارد و می‌گوید که دیرتر بروند. جانسو میخواهد به شاهیکا پیام بدهد اما گوشی اش خاموش می شود.

شاهیکا و اندر داخل خانه می روند و با شنیدن صدای حسن علی، سریع پشت مبل پنهان می شوند. حسن علی و سدایی از خانه می روند و شاهیکا و اندر مشغول گشتن در اتاق کار حسن علی می شوند تا چیزی پیدا کنند، زیرا آنها شک کرده اند که حسن علی پدر محمود را در بچگی کشته باشد.‌انها چیزی پیدا نمی‌کنند و سپس دوربین در اتاق او میگذارند و می روند. ییلدیز به عمد برای اینکه آسمان دوباره کاری نکند، یه او میگوید که امیر سرما خورده و از او میخواهد پیش امیر برود. امیر خودش را به مریضی می زند. آسمان برای او سوپ درست میکند و میخواهد زودتر برود. امیر برای اینکه آسمان به خانه برنگردد، هنگامی که او به دستشویی می رود در را قفل میکند و میگوید که خراب شده است. صبح روز بعد ییلدیز به دروغ یک دسته گل از طرف آن پسر که قرار بود شریکش باشد برای خودش دم در ارسال میکند تا چاتای را حساس کند. چاتای دسته گل را می بیند و اهمیتی نمی‌دهد. ییلدیز متعجب می شود. سدایی و حسن علی به اتاق کار او می روند و سر موضوعی بحث میکنند. حسن علی به سدایی میگوید که این راز را فقط آن دو نفر می دانند.

سپس اسلحه ای از کشو برداشته و به او شلیک می کند. اندر و شاهیکا این صحنه را از دوربین می بینند.
چاتای به ییلدیز میگوید که برای تیزر تبلیغاتی شرکت یک بازیگر استخدام کرده که قرار است به خانه بیاید. هنگامی که آن پسر به خانه می آید، ییلدیز با دیدن او شوکه و مضطرب می شود. اندر و شاهیکا با داشتن برگ برنده به سمت شرکت حسن علی می روند. انها داخل رفته و به اتاق حسن علی می روند و فیلم را به او نشان میدهند. حسن علی شوکه می شود. آنها می‌گویند که او باید سهام هایشان را پس بدهد وگرنه همه می فهمند که او قاتل است و باید به زندان برود. حسن علی فوری با تلفن تماس میگیرد و میگوید که وکیل او را با برگه انتقال سهام به اتاقش بفرستند. شاهیکا و اندر خیلی خوشحال هستند چند دقیقه بعد، در اتاق باز شده و سدایی داخل می آید. اندر و شاهیکا با دیدن او جا می خورند. حسن علی با حس پیروزی به آنها نگاه میکند و سپس نگهبانان برای بیرون کردن شاهیکا و اندر به اتاق می آیند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا