خلاصه داستان قسمت ۲۹۰ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۹۰ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۲۹۰ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۹۰ سریال ترکی سیب ممنوعه

امیر پیش چاتای آمده و به او پیشنهاد میدهد که شب برای تفریح و دختر بازی بیرون بروند. چاتای سریع می فهمد که ییلدیز چنین چیزی از امیر خواسته است و با کلافگی به امیر میگوید که به ییلدیز بگوید او اهل چنین کاری نیست.
جانسو با ییلدیز تماس میگیرد و ییلدیز برای شام او را دعوت میکند. چاتای از ارتباط آنها کلافه است. شب وقتی جانسو می آید، آسمان به ییلدیز هشدار میدهد که درست نیست دختر مجرد را مدام به خانه می آورد زیرا او شوهر دارد. ییلدیز به حرفهای آسمان اهمیت نمی‌دهد. صبح، اندر از جانسو میخواهد که بهانه ای بیاورد تا محمود به همراه حسن علی به شرکت نرود تا آنها نقشه خود را عملی کنند. جانسو تظاهر به مریضی میکند تا با محمود به دکتر برود. سپس وقتی محمود دم شرکت می رسد، مردی را که اندر پ شاهیکا اجیر کرده بودند دم شرکت آمده و مقابل محمود با نگهبانان دعوا میکند و میگوید که میخواهد حسن علی را ببیند. محمود پیگیر ماجرا شده و با آن مرد بیرون می رود. آن مرد میگوید که او با قاتل پدر محمود در زندان بوده و حسن علی با وعده پول زیاد از او خواسته که پدر محمود را به قتل برساند اما پول زیادی نداده و قاتل نیز مرده است. حالا نیز او برای گرفتن حق سکوت آمده است. فکر محمود درگیر می شود.
شب مراسم تولد مرت است و زهرا همه را دعوت کرده است. جانسو نیز دعوت است و آنجا وقتی همه زوج ها را با هم میبیند ناراحت می شود و به اتاق رفته و گریه میکند. ییلدیز پیش او می رود و جانسو برای او داستان عشق تا موفق خودش را می‌گوید که شکست خورده است. ییلدیز نیز او را دلداری میدهد.

چاتای از رابطه نزدیک بین ییلدیز و جانسو کلافه و نگران است. زهرا به عنوان کادوی تولد به مرت ، سهام هایش را به او واگذار میکند. همه متعجب می شوند و مرت به شدت خوشحال می شود. اندر و شاهیکا شیرینی خریده و داخل آن داروی مسهل می ریزند و به بهانه آشتی و صحبت با حسن علی به شرکت می روند و دوباره از او می‌خواهند سهام ها را پس بدهد اما او قبول نمیکند. بعد از اینکه آنها بیرون می آیند، حسن علی شیرینی ها را نمی‌خورد اما کارکنان می‌خورند و همگی اسهال می شوند. حسن علی با خنده میگوید که مطمئن بود آنها چنین کاری میکنند. اندر و شاهبکا از اینکه با این کار در حال تهدید حسن علی هستند خوشحالند. حسن علی با اندر تماس گرفته و از او و شاهیکا میخواهد که شب به خانه اش بیایند تا صحبت کنند و او راضی به صبح شده است. اندر و شاهیکا با تصور اینکه نقشه شان گرفته است خوشحال می شوند. جانسو دوباره به خانه چاتای می آید. چاتای با دیدن او کلافه شده و از او میخواهد از ییلدیز فاصله بگیرد و به بهانه او به آنجا نیاید. همان لحظه ییلدیز به سالن می آید. شاهیکا زودتر از اندر به خانه حسن علی می رود. حسن علی به او آب شغلم تعارف میکند. شاهیکا آب شلغم را خورده و ناگهان احساس خفگی میکند و از حال می رود. حسن علی نگران شده و سدایی را صدا می زند و با او دعوا میکند و میگوید که قرار نبود مقدار زیادی سم در آب شلغم بریزد. او میگوید که آمبولانس خبر کنند، اما وقتی نبض شاهیکا را میگیرد شوکه شده و می‌گوید که او مرده است.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا