خلاصه داستان قسمت ۲۹۱ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۹۱ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین حواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۲۹۱ سریال ترکی سیب ممنوعه

در خانه چاتای، جانسو میخواهد به اتاق هالیت جان برود تا او را ببیند. چاتای جلوی او را میگیرد و به او هشدار میدهد که انقدر به خانه آنها رفت و آمد نکند. همان لحظه ییلدیز سر می رسد و کنجکاو بحث آنها می شود. جانسو می‌گوید که چاتای به خاطر خواب بودن هالیت جان نمیخواهد او به اتاقش برود و به فکر بچه است. چاتای پایین می رود و ییلدیز و جانسو نیز با هم مشغول صحبت می شوند. در خانه حسن علی، او به کمک محمود جنازه شاهیکا را لای می‌پیچند. محمود جنازه را داخل ماشین میگذارد و بیرون شهر می برد تا داخل رودخانه بیندازد. حسن علی با استرس در خانه نشسته و منتظر آمدن اندر است. وقتی اندر به آنجا می رود سراغ شاهیکا را میگیرد. حسن علی میگوید که او به آنجا نیامده و خبری ندارد. بعد از رفتن اندر، حسنعلی و محمود به اتاق کار می روند تا در مورد این قضیه صحبت کنند. سدایی بیرون اتاق می ایستد تا جانسو حرفهای آنها را نشنود. جانسو کنجکاو است که آنها در چه موردی صحبت میکنند، اما موفق نمی شود که چیزی بفهمد. سدایی نیز او را از اتاق دور میکند. در خانه اندر و جانر نگران شاهیکا هستند که چرا ناپدید شده است.

فریده در خانه با ییلدیز به خاطر اینکه در مورد ماجرای آن زن با حسن علی در آنکارا با بقیه صحبت کرده و این خبر پخش شده است بحث میکند. ییلدیز میگوید که او چنین حرفی نزده است. سپس به اتاقش می رود.
جانر و اندر همچنان دنبال شاهیکا می‌گردند. اندر با کایا نیز تماس میگیرد اما او هم از شاهیکا خبری ندارد. حیاتی به خانه اندر آمده و از گم شدن شاهیکا با خبر می شود و نگران اوست. اندر با جانسو تماس میگیرد و او را تهدید میکند که اگر او و حسن علی در مورد ناپدید شدن شاهیکا همدست باشند او را نابود می‌کند. جانسو می‌گوید که او کاری نکرده و واقعا شاهیکا را ندیده است. فریده به خانه حسن علی می رود تا در مورد ماجرای رابطه او با آن زن در آنکارا و خبرچینی ییلدیز به او خبر بدهد و گلایه کند. او در خانه حسن علی روی زمین گردنبند شاهیکا را پیدا میکند و متعجب می شود که چه کسی به آنجا آمده است. سپس گردنبند را برداشته سریع پشت مبل میگذارد.

ییلدیز تصمیم میگیرد برای شام حسن علی را دعوت کند تا خانواده دور هم باشند. او با چاتای تماس میگیرد و این موضوع را می‌گوید. چاتای از او میخواهد که جانسو را دعوت نکند زیرا او عضو خانواده نیست و دلیلی ندارد همیشه همراه آنها باشد. ییلدیز که نمی‌داند چگونه جانسو را دست به سر کند، از امیر کمک میخواهد. او امیر را دعوت کرده و از او میخواهد که شب با هم به همراه جانسو برنامه شام در رستوران بگذارند و سپس او و چاتای آمدنشان را لغو کنند و امیر و جانسو با هم باشند.
اندر به خانه حسن علی می رود و به او میگوید که مطمئن است شاهیکا آخرین بار به آنجا آمده و او خبر دارد که شاهیکا کجاست و چه بلایی سرش آمده. حسن علی چنین چیزی را انکار میکند. اندر میخواهد که فیلمهای دوربین های مداربسته را ببیند. سدایی فیلم ها را که از قبل دستکاری شده به اندر نشان میدهد. اندر عصبی شده و میداند که کاسه ای زیر نیم کاسه است اما نمی‌تواند چیزی را ثابت کند. او میگوید که قرار است پیش پلیس بروند و اعلام مفقودی کنند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا