خلاصه داستان قسمت ۲۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲۹۶ سریال ترکی خواهران و برادران
آسیه و نباهت به اتاق دوروک رفتن و اونجارو میگردن که صندوقی پیدا میکنن، آنها تو صندوق فیلمی پیدا میکنن که سریعا تو پروژکتور میزارن و رو دیوار اتاقش پخش میشه. دوروک آهنگی خونده و نواخته که روی فیلم رقصیدنش با آسیه گذاشته اونا با دیدن فیلم گریه شان میگیره و نباهت از رمانتیک بودن پسرش تعریف میکنه و میگه چه سورپرایز قشنگی ترتیب داده بوده سپس آسیه با گریه میگه دلم واسش تنگ شده که نباهت بغلش میکنه و با گریه میگه منم دخترم. آکیف با عمر حرف میزنه و ازش میخواد تا یه چیزی بگه حداقل بد و بیاره بگه وقتی چیزی نمیگه خیلی بدتره آنها کمی حرف میزنن و آکیف میگه میدونی لحظه آخری پشت تلفن چی بهم گفت؟ گفت خدا ازت نگذره بابا و گریه میکنه که نباهت و آسیه پایین میرن و آکیف ازشون میخواد کمی بیشتر بمونن اما اونا میرن. فردای آن روز عمر از خواب بیدار شده و برای بهار گیتار میزنه و میخونه که آکیف وقتی میره پایین با شنیدن اون آهنگ یاد دوروک میوفته سپس ماهر میخواد بره که آکیف نمیزاره و میگه صبحانه بخوریم بعد تصمیم بگیریم نباهت از برخورد آکیف با اون پسر جا میخوره.
وقتی سر میز میره میبینه که او سرجای دوروک نشسته که نباهت ازش میخواد از اونجا بلند بشه ماهر عذرخواهی میکنه و میخواد بره که آکیف نمیزاره و میگه بشینه صبحانه شو بخوره. نباهت از آکیف میخواد باهم حرف بزنن و تو آشپزخانه ازش میپرسه چرا این کارهارو میکنه! سپس میگه که اون دوروک نیست اون پسر ما نیست! آکیف میگه میدونم و قصدم فقط کمک بهشه. تو مدرسه بچه ها درباره آزمون تعیین سطح حرف میزنن که مدیر مدرسه از عمر کمک میخواد او هم قبول میکنه. صرب با دیدنش دنبالش میره به انباری و اونجا باهاش بحث و کل کل میکنه که قراره ۰ بگیری عمر میگه کسی که ۰ میگیره تویی که مامانتم کاری نمیتونه واست بکنه صرب بهش میگه نه بالاخره کسی که نتونه آزمون بده ۰ میگیره و سریع درو به روش میبنده و قفل میکنه عمر به در میزنه و با کلافگی میگه که درو باز کنه اما صرب میره. شنگول آماده شده و از اورهان میخواد تا حاضر بشه برن واسه فیلمبرداری اما اورهان میگه اصلا حوصله ندارم. وقتی شنگول با حلمیه برای خرید رفتن تو محله شنگول از معروفیتش میگه که حلمیه میگه والا من کسیو ندیدم که تورو شناخته باشه!
همان موقع دوتا زن میان و با دیدن شنگول باهاش صحبت میکنن و ازش میخوان تا امضاء بده بهشون که شنگول میگه چیزهای جدیدتری ترند شده و باهاشون عکس میگیره و بعد از اونجا میرن. نباهت با سوزان قرار گذاشته تو رستوران که نباهت باهاش حرف میزنه و از کارهای آکیف میگه که ماهر کسی که نجاتش داده رو آورده خونه و بهش زیادی رسیدگی میکنه سوزان میگه هرکسی با غمش یجوری کنار میاد اونم اینجوریه اما نباهت میگه نه من میدونم چرا اینکارو میکنه داره میزارتش جای دوروک و با گریه باهاش درد و دل میکنه. تو کلاس مدرسه صرب از کاری که با عمر کرده به یاسمین میگه که آسیه میشنوه و باهاش دعوا میکنه و میگه چیکارش کردی؟ کجاست؟ استاد وقتی میبینه آروم نمیشن به مدیر مدرسه بوراک میگه بیاد اونجا. او به کلاس میاد و میبینه دارن باهم دعوا میکنن که ازشون میخواد بیان تو اتاقش و از اونجا میرن…