خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی خواهران و برادران + پخش آنلاین
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی خواهران و برادران
ولی به طرف ساختمان می رود تا رئیسش اکیف را ببیند اکیف در طبقه آخر ساختمان در حال صحبت کردن است وقتی ولی را میبیند تلفن را قطع میکند سپس به ولی میگه هر مشکلی که داشتی و هر چیزی که احتیاج داشتی سریعاً به من بگو سپس حال خدیجه را می پرسد. ولی بهش میگه به چیزی احتیاجی ندارم امیدوارم خدیجه هرچه زودتر حالش خوب بشه تا ازش بپرسم و بفهمم که تو ماشین شما چیکار میکرده چون آخرین بار که باهاش صحبت کردم بهم گفت که وقتی به ویلا رفته شما را هم اونجا با سوزان دیده و حسابی میترسید که مبادا از کارش بیکار بشه. اکیف عصبانی می شود و به ولی میگه اینا همش تهمت و افترا است من فکرت را به ویلا فرستادم تا یکسری از مدارکمو بیاره نمیدونم چجوری فکرتو دیده، شاید هم از قبل باهم قرار گذاشته بودن! ولی عصبی میشه و به طرفش حمله میکنه. آنها با همدیگه دعوایشان می شود و اکیف اسلحه میگیره به سمت ولی و با عصبانیت تمام ماجرا را برایش تعریف می کند سپس به ولی میگه از این تصادف خدیجه واقعاً شانس آوردم چون دیگه اینجوری نمیتونه به کسی چیزی بگه ولی از این حرفهای او حسابی عصبانی می شود و دوباره به سمتش حمله ور می شود این دفعه اکیف جای خالی می دهد و او را هل میده همین باعث میشه که ولی از بالای ساختمان به پایین پرتاب شود. آکیف از آنجایی که مطمئن است کسی ندیده که او ولی را هل داده به سرعت از طبقات ساختمان پایین میاد و میبینه که تمام کارگران دور ولی جمع شدند او خودش را بی خبر نشان میدهد و با ترس بالاسر ولی می ایستد. عصمت که برادر شنگول است از طرفی دوست و همراه ولی نبض اش را چک میکند و به همه میگه مرده!
اورهان به همراه بچه های ولی به بیمارستان می روند تا خدیجه را ببینند اما دکتر اجازه نمیده و میگه هنوز به هوش نیومده و ملاقات ممنوعه! آنها جلوی در بخش مراقبت های ویژه منتظر میمانند. عصمت به اورهان زنگ میزنه و خبر مرگ ولی را بهش میده او با شنیدن این خبر حالش بد میشیه و با گریه وسط بیمارستان می نشیند و با صدای بلند میگه که برادرم مرده، همگی ابتدا متعجب میشن اما وقتی به خودشون میان حالشون بدتر میشه و گریه میکنند. آسیه بدون اجاره وارد بخش میشه، او فریاد می زنه و به مادرش میگه که پاشو مامان ببین چه بلایی سرمون اومده! بابام مرده! همان موقع قلب خدیجه هم می ایستد، دکترها وارد اتاق میشن تا او را احیا کنند اما موفق نمی شوند و او هم از این دنیا می رود. ۳ روز بعد؛ مراسم خاکسپاری ولی و خدیجه برگزار می شود آسیه و امل مدام گریه میکنند و نمیگذارند تا آنها را خاک کنند. عمر و قدیر آنها را در آغوش میگیرند تا آرام شوند. سپس عمر و قدیر طبق رسمشان روی قبرها خاک میریزند. چند دقیقه بعد نباهات به همراه دخترش ملیسا که خدیجه را خیلی دوست داشتن به همراه سوزان که عذاب وجدان داره به اونجا میاد و بهشون تسلیت میگن ملیسا با چشمانی پر از اشک به عمر نگاه می کند بعد از مراسم خاکسپاری سوزان پیش اکیف میرود و بهش میگه چرا به من نگفتی ولی و خدیجه مردن؟ رفته بودم مراسم خاکسپاریشون حال بچه هاشون خیلی بده و خیلی هم جوونن مسبب این دردشون ما هستیم باید بهشون کمک کنیم اما اکیف با خونسردی بهش میگه ما مسبب هیچ چیزی نیستیم سپس بحث را عوض می کند و از حس و علاقه اش به او می گوید سوزان کلافه می شود و میگه دیگه تحمل این وضعیت را ندارد و نمیخواد دیگه با آکیف به رابطه اش ادامه بده و میره.
شب در خانه ولی و خدیجه شاهین و نهال خاله و دایی بچه ها به همراه شنگول و اورهان نشستن تا درباره آینده بچه ها صحبت کنند. شنگول به نهال میگه از آنجایی که تو در آلمان زندگی می کنی پس وضع مالی خوبی داری و تو از بچه ها مراقبت کن نهال میگه زندگی من اونجوری که میبینی نیست روزگارمو با سه تا بچه به زور میگذرونم ته تهش بتونم فقط امل را با خودم ببرم شاهین میگه نه نمیشه بچه ها را نباید از همدیگه جدا کنیم هر جا که هستند باید با هم باشند من بچه ها را با خودم میبرم و ازشون مراقبت می کنم نهال به شاهین میگه تو از پس این کار بر نمیای تو در طول عمرت اصلا کار نکردی و بچه ها را بدبخت می کنی در همین حین قدیر که وارد خانه شده تمام حرفهای آنها را میشنود و به هم میریزد.
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس