خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۲ سریال ترکی محکوم
قسمت ۲ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی محکوم

فیرات در انفرادی چشمش به زخم روی پایش می افتد و با یادآوری آخرین روزی که تو ذهنش داره چیزی به یادش نمیاره که باعث شده باشه اونو توی انفرادی بندازند سپس با یادآوری حرف همکارش که باعث مرگ زن و بچه اش شده وحشت می کنه و نمیدونه که ماجرا از چه قراره. زمان گذشته؛ باریش به خانه پدری اش می رود وقتی به اونجا میره میبینه که ساواش برادر دوقلوی او به همراه همسرش بوگه و پسرش جان اونجا هستن مادر ساواش و باریش آلزایمر داره و پیششون میره سپس یک صفحه گرامافون میزاره و موزیک گوش میده. ساواش وقتی میبینه باریش طبق معمول نوشیدنی خورده و تو حالت عادی نیست کلافه میشه سپس ساواش پنهانی وارد اتاق پدرش میشه و پاکتی از تو کشوی میزش برمیداره که روش اسم پدرش نوشته شده سپس به طرف سالن میره و کنار بقیه سر میز غذا می نشیند. سر میز غذا زاهد رو به همه میگه بعد از ۴۱ سال کار کردن برای شرکت و تبدیل شدن به یکی از سه کارآفرین های بزرگ ترکیه میخواد بازنشسته بشه و شرکت به همراه کارهایش را به ساواش بسپارد. ساواش تشکر میکنه باریش به خاطر این انتخاب پدرش ناراحت میشه و میگه شما از خیلی وقت پیش جانشین خودتونو انتخاب کرده بودین و اگه میدونستم که امشب قراره این حرف ها زده بشه و همچین حرفهایی بشنوم اصلاً به اینجا نمی آمدم! زاهد از این طرز تفکر و حرف های باریش عصبانی میشه و سیلی تو صورت او می زند باریش سریع از خانه بیرون می زند و به طرف دیسکو میره اونجا با یک دختری به نام ملکه آشنا میشه و با هم دیگه حرف میزنن و نوشیدنی می خورند.

ملکه وقتی متوجه میشه که او باریش هست ازش به بهانه ای فاصله میگیره تا به کسی تلفن بزنه ملکه به دوستش زنگ میزنه و میگه که با باریش روبرو شده هرچند زاهد ولیعهد خودشو ساواش معرفی کرده اما میخواد دوستی اش را با باریش ادامه بده چون کم پیش میاد که با ثروتمندترین پسرهای ترکیه روبرو بشه. وقتی تلفنش تموم میشه برمی گردد که باریش را پشت سرش میبینه حسابی میترسه و متوجه میشه که باریش تمام حرفهای او را شنیده. باریش او را با خودش به ویلایش میبرد ملکه از ترس تو کمد پنهان میشه اما باریش با چوب گلف به دنبالش می افتد تا پیداش کنه و بالاخره موفق میشه ملکه که حسابی ترسیده با گریه بهش التماس میکنه تا باهاش کاری نداشته باشه و به کسی چیزی نمیگه فقط بذار اون بره اما باریش که تو حال خودش نیست و به خاطر حرف های پدرش حسابی عصبانیه بهش اعتنایی نمیکنه و با چوب گلف به شدت او را کتک میزنه و می کشتش. فیرات به همراه ظفر و بقیه مأموران به ویلای باریش میرن. ظفر به فیرات میگه مقتول یه زن جوان ۲۰ ساله است و مشخصه که با ضربه به سرش مرده اما نه تو خونه چیزی هست و نه دوربین ها چیزیو ثبت کردن. همسایه ها از صدای جیغ و التماس های یه دختر متوجه شدند که اتفاقی افتاده و زنگ زدند به اداره. فیرات کل خانه را بررسی می کنه که چشمش به جعبه چوب های گلف می‌افتد و نظرش را جلب میکنه. ظفر به فیرات میگه اینجا یکی از خونه های باریش یساری هستش بهتره خودمونو تو دردسر نندازیم! فیرات اسم باریش را سرچ میکنه و عکسش رو با چوب گلف میبینه. فردای آن روز باریش به همراه وکیلش پیش فیرات میره و بهش میگه که من از اتفاقی که دیشب در خانه ام افتاده هیچ اطلاعی ندارم حتی اگه خبر داشتم و کار من بوده تو هیچ کاری از دستت بر نمیاد! فیرات به خاطر اینکه باریش انقدر خونسرد و بی تفاوت داره حرف میزنه کلافه میشه سپس بهش میگه میدونم تو برادر دوقلوی ساواش مرد موفق ترکیه هستی ولی تو کجا و اون کجا! تو قطب مخالف برادرت هستی! باریش با شنیدن این حرف ها عصبی میشه از دست فیرات اما چون فیرات ازش فعلاً مدرکی نداره نمیتونه نگهش داره و باریش با وکیلش از اونجا میرن.

بعد از رفتن باریش فیرات تلفن میزنه و تقاضای غواص میکنه سپس ازشون میخواد تا دریاچه نزدیک خانه باریش را بگردن آنها بعد از کمی جستجو چوب گلف را در دریاچه پیدا می کنند فیرات گزارش میده و با تعدادی مامور به طرف شرکت یساری راهی میشن. وقتی ساواش میپرسه ماجرا چیه فیرات بهش میگه اومدیم برای دستگیری باریش به اتهام قتل و ماجرا را برایش تعریف میکنه ساواش حسابی جا خورده و شوکه شده و بهش میگن که باریش اونجا نیست سپس بعد از رفتن فیرات و مامورها به دستیارش میگه هر چه سریعتر باریش را پیدا کنه واسش! باریش به یکی از اتاقهای هتل رفته و با خونسردی در حال خوردن نوشیدنی هست و همزمان به اخبار نگاه میکنه که درباره مرگ ملکه در حال حرف زدن هستند. ساواش او را پیدا میکنه و به اتاقش میره و با عصبانیت باهاش دعوا میکنه و میگه ماجرای اومدن دادستان به شرکت چی بوده و درباره اتهامش به قتل ازش میپرسه باریش با خونسردی تمام قاتل بودنش را انکار نمی کنه ساواش کلافه میشه و بهش میگه باید هرچه سریع‌تر خودتو بری معرفی کنی چون هیچ راه دیگه نیست باریش با لبخند بهش نگاه میکنه و با کمی تامل بهش میگه چرا هست و شیشه ای که تو دستش هست را تو سر ساواش میزنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا