خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci را مطالعه می کنید، با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی یوسق پیرحسن و نویسندگی نرمین ییلدیریم در ژانری درام ، مهیج ، ماجراجویی ساخته شده است. اسم انگلیسی این سریال Perfect tenant و محصول سال ۲۰۲۲ می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ دیلان چیچک دنیز، سرکای توتونچو، ملیسا دونگل، اوزلم توکاسلان، روحی ساری، بیتی انگین، دنیز چنگیز، اموت کورت، نیلسو یلماز، رامی نارین، اومو پوتگول، آلپتکین سردنگچتی، حسن شاهین تورک و …

قسمت ۲ سریال ترکی مستاجر بی نقص
قسمت ۲ سریال ترکی مستاجر بی نقص

خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی مستاجر بی نقص

دوتا از همسایه های یعقوب و مونا سر صدای بلند آهنگ پسرشون دعواشون میشه. همسایه های دیگه رابطه خوبی باهمدیگه دارن. مونا تو اتاقش در حال گوش دادن به اخبار است که یعقوب میگه من دارم میرم مونا در را باز میکنه و میگه باشه یعقوب میگه من به دوستام قول دادم دارم میرم و شماره خودش و عموشو رو کاغذ نوشته و بهش میده تا کاری داشت خبر بده. مونا به یاد میاره که شبی تو پرورشگاه را میبینه که ناظم ها اومدن دنبال انگشتر گم شده که زیر بالشت او پیدا میکنن، مونا که از چیزی خبر نداره زبانش بند اومده و ناظم میگه ببرینش واسه مجازات تو اتاق تاریک تا صبح اونجا بمونه. لیلا دوست مونا بهش زنگ میزنه و ازش حالشو میپرسه و میگه خونه را چیکار کردی؟ او میگه حل کردم لیلا عذرخواهی میکنه که نتونسته بود کاری کنه چون سرکار بود و باهم واسه فردا قرار میزارن تا همدیگرو ببینن. مونا به یاد میاره دوباره که تو اتاق تاریک ناظم بهش میگه شاید شب اولو اینجا بگذرونی عقلت بیاد سرجاش! مونا با یادآوری این خاطره آباژور را خاموش کرده و میخوابه. شب رعد و برق میزنه و بارندگی شدیدی شروع میشه مونا احساس میکنه صدایی شنیده و بیرون از اتاق میره تا ببینه کسی هست یا نه. او میپرسه کی اونجاست؟ یعقوب تویی؟ اگه تویی اصلا شوخی جالبی نیست! او میبینه پنجره آشپزخانه را باز گذاشتن که با باد ظرفی افتاده و شکسته موقع جمع کردن احساس میکنه فردی پشتش هست که میبینه اشتباه میکرده. او به اتاقش میره و دوباره میخوابه. فردای آن روز باز با شنیدن صدایی بیرون میره که میبینه یعقوب هدست گذاشته تو گوشش و داره تخم مرغ هم میزنه که ازش میپرسه تو کی دیشب اومدی؟ یعقوب میگه کی ازدواج کردیم؟ مونا میگه دیشب یه صداهایی اومد واسه اون پرسیدم، سپس میگه پنجره را باز گذاشته بودی! یعقوب میگه باشه یادداشتس واسه خودم قبل از بیرون رفتن پنجره را ببند!

سپس به مونا میگه قهوه میخوری؟ مونا میگه نه باید برم بیمارستان یه چیز به درد بخور پیدا کنم یعقوب میگه وایسا باهم بریم که مونا میگه خیر باشه ما کی باهم ازدواج کردیم؟ سپس میره. موقع رفتن عمو مظفر بهش نون میده و میگه اینو بخور. تو کوچه همسایه طبقه ۳ اونو میبینن و میگن اونی که تازه اومده شمایی آره؟ مونا میخنده و میگه انگاری اخبار تو آپارتمان خیلی زود میپیچه! شوهر اون زن میگه غریبی نکن چیزی لازم داشتی بیا خونمون ما همه چیز داریم زنش از این طرز رفتار او جا میخوره و تو رودربایسی میمونه و بهش میگه شما هم مراقب خودت باش دیگه همان موقع یه تیکه کاشی از بالا پشت بام جلوی پای مونا میوفته و شوکه میشه اون زن شوهرشو به داخل میبره. مدیر ساختمان که یک سرهنگ بازنشسته هست ازش میخواد برگه عدم سوء پیشینه بیاره واسش مونا شوکه میشه و با کلافگی از اونجا میره که تو راه یعقوب ازش میخواد تا سوار بشه باهم برن مونا بعد از کمی انکار کردن بالاخره قبول میکنه تا باهم برن. یعقوب میپرسه چرا انقدر عصبی؟ مونا میگه کل همسایه ها عجیبن! انها به بیمارستان میرن یعقوب و مونا بعد از معرفی خودشون به عنوان خبرنگار سعی میکنن اونارو از اونجا بیرون کنن که یعقوب با سرگرم کردن اون مرد حین حرف زدن چندتا عکس یواشکی میگیره. تو راهرو مونا میگه اگه خبری پیدا نکنم به احتمال زیاد اخراج میشم، یعقوب میگه اوضاع انقدر بده؟ سپس چشمش به آی سی یو میوفته که بهش میگه من یه فکری دارم سپس به طرف اتاق اسماعیل میرن. آنها یواشکی چندتا عکس ازش میگیرن که وقتی چشماش باز میشه شروع میکنه به داد و هوار کردن اونا سریعا از اونجا میرن.

تو قسمت بوفه و کافه بیمارستان مونا شروع میکنه به نوشتن خبر ولی وقتی میخواد عکس هارو بزاره میبینه رم دوربینش عکس هایی که گرفته توش نیست او حسابی شوکه میشه که همان موقع واسش اس ام اس میاد که زده تا تو بزاری یکی دیگه پوشش داد! و لینک را واسش میفرسته که میبینه اون خبر را یعقوب گذاشته مونا جا میخوره و اونو دزد خطاب میکنه سپس با عصبانیت میگه تو با اینکه میدونستی احتمال داره اخراج بشم بازم این کارو کردی! یعقوب میگه بزرگش نکن دیدم گفتی میخوای اخراج بشی بهت کمکم کردم تازه! مونا با کلافگی بهش میگه از خونه ات هم اثاث کشی میکنم میرم سپس از اونجا میره. یعقوب به دنبالش میره و بهش میگه که کجا میری؟ او میگه به توچه؟ یعقوب میگه من شب دیر میام میرم فیلمبرداری! مونا میگه به من چه؟ و با عصبانیت به طرف یه کافه میره. بعد از چند دقیقه لیلا به اونجا میاد و بهش علامت میده که بشینه و خودشو جوری نشون نده که اونو میشناسه. سپس میز کناریش میشینه و میگه اینجوری بهتره دنبال یه آدم خطرناک هستم که امکان داره دنبال ما هم باشه! سپس درباره اتفاق هایی که واسش افتاده به لیلا میگه. لیلا بهش میگه اونجا بهترین راه حلیه که فعلا هستی تا ببینیم بعدا چی میشه فعلا نمیتونی ولی بعدا میای یه مدت خونه من! سپس ابراز دلتنگی میکنن و مونا یادش میاد که مقصر اون شبی که تو پرورشگاه رفت تو اتاق تاریک لیلا بود و از اونجا باهم آشنا شدن. لیلا خداحافظی میکنه و میره. مونا وقتی به خانه مبره میبینه که همه ی همسایه ها تو راهرو جمع شدن و دارن حرف میزنن و به محض اومدن مونا ساکت میشن او تعجب میکنه و حس میکنه که چیزیو از اونا دارن مخفی میکنن. سپس از اونجا میره تو اتاقش و میگیره میخوابه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مستاجر بی نقص

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا