خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی پسرم را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال ترکی با نام های پسرم یا پسرم من برای اولین بار ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ از شبکه Show Tv در ۱۵ قسمت ۱۲۰ دقیقه پخش شد و حال به صورت دوبله فارسی در ساعت ۱۸:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ جانان ارگودر , سرهات تئومان , سونگول اودن , کوبیلای آکا , نازان کسال , توگچه آچیق گوز و نیهال یالچین و… .

قسمت ۲ سریال ترکی پسرم
قسمت ۲ سریال ترکی پسرم

قسمت ۲ سریال ترکی پسرم

غروب یک مرد به همراه سگش در جنگل و مسیر رودخانه در حال رد شدن هستند سگ کنار کلاه کان می سد و به طرف رودخانه پارس میکند صاحبش از دیدن این صحنه وحشت می کند. پرونده این ماجرا به دست کمیسر میرسد یکی از مامور های پلیس پیش کمیسر می‌رود و بهش میگه جسد یک بچه در اطراف رودخانه پیدا شده بعد از چند دقیقه تعدادی ماشین پلیس به حاشیه رودخانه می روند. زینب با طغرل همسرش درباره غیبت‌های مکرر صحبت می کند و بهش میگه باید بری باهاش صحبت کنیم و ببینیم مشکلش کجاست طغرل ابتدا کلی غر میزنه اما به طرف اتاق افه راهی می شود طغرل به افه میگه تو چته؟ چی کم داری؟ برای چی این رفتارها را می کنی؟ کدوم یکی از همسن های تو همچین امکاناتی داره؟ من خودم به شخصه آرزوم بود همچین اتاق و امکاناتی داشتم! نه مشکل تو اینا نیست نمک نشناسی! افه چشمانش پر از اشک می‌شود و بغض میکند طغرل ایندفعه صدایش را بالا می‌برد و با داد میگه داریم باهم حرف میزنیم ازت سوال پرسیدم چرا مثل بچه ننه ها گریه می کنی؟ او در جواب چیزی نمیگه اما خاطره‌ای برایش زنده میشود به یاد می‌آورد که یک دفعه طغرل سرش داد زده بود و به خاطر انداختن کیک تولدش بدون اینکه به ناراحتی او توجهی کنه سرزنش کرده بود و بهش گفته بود که چرا مثل زنها گریه میکنی! الیاس در جنگل در حال جستجو است که به اکیپ پلیس می رسد از کمیسر میپرسه که خبر جدیدی شده یا نه؟ الیاس با تردید بهش میگه یه جسد بیجون پیدا شده الیاس خشکش می زند و با ناباوری بهش میگه چی میگی کمیسر؟ داریم درباره یه بچه صحبت می‌کنیم مگه میشه یه نفر هم بچه باشه هم بی جون؟ الیاس بهش میگه لباس هایش با گم شده شما مطابقت دارد الیاس با نگرانی گریه میکند و باور نمیکند سپس به طرف محلی می رود که جسد پیدا شده اما پلیس ها جلویش را میگیرند الیاس همانگونه که باحالی داغون روی زمین افتاده پسرش را صدا میزند.

مامور های پلیس الیاس را به طرف خانه میخوان ببرن ملیکه به آنجا می آید و با دیدن الیاس در ماشین به طرفش می‌رود و ازش می پرسد که چیشد کان را پیدا کردی؟ اما الیاس که نمیدونه چی بگه با چشمانی پر از اشک سرش را پایین می‌اندازد و سکوت میکند ملیکه مدام سوالش را تکرار می‌کند و کم‌کم به وخامت ماجرا پی می برد سپس شروع میکند به فریاد زدن و همانجا در آغوش مامور ها از حال می رود. زینب وقتی می‌بیند که طغرل بیشتر داره افه را ناراحت میکند کنار می کشتش و بهش میگه دفعه آخرت باشه به پسرم میگی مثل زن ها گریه می کنی! طغرل با عصبانیت میخواد از خانه خارج بشه که زینب جلویش را میگیرد و بهش میگه کجا میری؟ او میگه میرم پیش دوستام زینب میگه این دفعه دوستات سبزه ست یا بوره؟ طغرل بهش میگه چرت و پرت نگو برو کنار می خوام برم. زینب با کلافگی میگه من یک بار برای پسرم تو رو بخشیدم نمیبینی چه جوری دارم تلاش می کنم که یه خانواده بشیم؟ طغرل میگه با یه وعده غذا خوردن سر یه میز از ما خانواده در نمیاد سپس از خانه بیرون میرود. الیاس و ملیکه بعد از تشخیص هویت با درماندگی از اداره پلیس بیرون میاد و به طرف خانه می روند. جرن با دیدن چهره آشفته آنها متوجه ماجرا می شود و با گریه مادرش را در آغوش می گیرد ملیکه در اتاق کان لباس های پسرش را در آغوش گرفته و گریه میکند سپس رو به جرن میگه همش تقصیر منه تا بهم یه قرون پول دادن از خود بیخود شدم و گرم تماشای ویترین شدم و پسرم را فراموش کردم اگه به موقع می رفتم این اتفاق نمی افتاد. جرن او را آرام کند و میگه نه تو تقصیری نداری.

فردای آن روز زینب افه را از خواب بیدار می کند تا به مدرسه برود او جایش را خیس کرده و تلاش می کند که اینو از او پنهان کند. طغرل شب گذشته به خانه نیومده و زینب مدام به او زنگ میزند تا خبری از او بگیرد اما طغرل که پیش یکی از همکار های زینب مونده به تماس‌های او اعتنایی نمی کند. کمیسر و گروه پلیس وسایل افه را زیر یک تنه درخت پیدا می کند آنجا یک ظرف فلزی است که توش چندتا اسباب بازی و یه عکس افه همراه زینب مادرش می باشد آنها به طرف خانه ی زینب می روند که نزدیک جنگل است تا از آنها سوالاتی بکند اما نگهبان بهشون میگه زینب معلم است و با پسرش صبح زود به مدرسه رفتن. کمیسر به اداره پلیس میرود و از طریق دوربین های مداربسته پارک می بیند که کان آخرین بار با افه بوده به طرف مدرسه میرود و از زینب می خواهد تا پسرش را صدا بزند زینب به کلاس می رود اما متوجه می‌شود که بازهم از مدرسه فرار کرده. افه با نگرانی و استرس در خیابان ها در حال قدم زدن هست او به طرف دوتا مامور پلیس می رود و بهشون میگه من می خوام چیزی بهتون بگم. کمیسر و زینب همان موقع که از مدرسه بیرون رفتن تا دنبال افه بگردن که از اداره بهش تماس میگیرند و میگن که پسربچه ای که دنبالش بودیم اومده اداره و میگه میخواد چیزی بهمون بگه آنها به طرف اداره راهی میشن. ملیکه وانمود میکنه که کان هنوز زنده است و غذای مورد علاقه او را درست میکند الیاس سرش داد میزنه و میگه اون دیگه برنمیگرده چرا کاری می کنی که من هر دفعه اینو یاد آوری کنم؟ ملیکه که تازه به خودش اومده زیر گریه می زند…..

بیشتر بخوابید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا