خلاصه داستان قسمت ۳۰۴ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۰۴ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۰۴ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۳۰۴ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۳۰۴ سریال ترکی سیب ممنوعه

حسنعلی و سدایی سراسیمه خودشان را به خانه می رسانند. محمود با سر خون آلود روی زمین افتاده و زهرا با سیخ شومینه بالای سر او است. شاهیکا نیز با استرس و ناراحتی گوشه ای نشسته است. زهرا خودش شوکه شده و میگوید‌ که نمی‌داند چطور این کار را کرده است. شاهیکا رو به حسن علی میگوید که محمود مرده است. حسن علی و سدایی شوکه می شوند. حسنعلی سعی دارد زهرا را آرام کند. او از سدایی میخواهد که یک نفر را برای قبول کردن جرم پیدا کند و سپس با پلیس تماس بگیرد. شاهیکا و زهرا در مورد اتفاق برای حسن علی توضیح میدهند. زهرا میگوید که یادش نمی آید چنین کاری کرده باشد. شاهیکا که خودش محمود را کشته و به عمد زهرا را از اتاق آورده بود و سیخ را دست او داده بود، تایید میکند که کار زهرا بوده است. زهرا چیزی یادش نمی آید اما شاهیکا مدام به او می‌گوید که محمود را کشته است و جزییات را تعریف می‌کند تا در ذهن زهرا بماند و باور کند که کار او بوده است.
شاهیکا پیش حسنعلی خودش را ناراحت و مضطرب نشان میدهد و می‌گوید که امشب نمی‌تواند تنها بخوابد. حسنعلی عصبی شده و می‌گوید که اتاق او پر است و خودش در آنجا می‌خوابد.سپس سریع می رود.

ییلدیز در هتل در اتاق چاتای را می زند. چاتای به ناچار در را باز میکند و ییلدیز با دیدن جانسو در تخت، شوکه شده و با عصبانیت از آنجا می رود. او اجازه توضیح به چاتای نمی‌دهد. چاتای از جانسو به شدت عصبانی می شود.
ییلدیز به خانه رفته و با عصبانیت ماجرا را برای آسمان و فریده تعریف میکند و با گریه چمدانش را جمع میکند و همراه آسمان و هالیت جان به هتل می رود. فریده از این وضعیت ناراحت است و از چاتای عصبانی است. او به خانه حسنعلی می رود و ماجرا را تعریف میکند و با طعنه میگوید که چاتای به او رفته است. او همچنین متوجه مرگ محمود شده و ناراحت می شود. حسنعلی شوکه شده و از جانسو عصبانی می شود. چاتای پیش امیر و جانر می رود و ماجرا را تعریف میکند. آنها به خاطر ییلدیز ناراحت می شوند و دنبال راه حلی هستند. چاتای از آنها میخواهد که به ییلدیز توضیح بدهند که همه آنها نقشه بوده است و او مقصر نیست.

زهرا در اتاق خود است و بیرون نمی آید. او هروقت که یادش می آید چه اتفاقی افتاده‌، گریه می‌کند و استرس میگیرد. شاهیکا مدام به او دارو میدهد تا زهرا در حالت عادی نباشد. شاهیکا و حسنعلی در مورد زهرا صحبت میکنند و برایش ابراز ناراحتی می‌کنند. شاهیکا می‌گوید که باید با دکتر در مورد زهرا صحبت کنند.
روز بعد چاتای به خانه حسنعلی می رود و ماجرا را تعریف میکند و میگوید که جانسو مقصر است. حسنعلی می‌گوید که او باید پیش بیلدیز انکار کند که اتفاقی بین او و جانسو افتاده است. همان لحظه فریده نیز به آنجا آمده و با شنیدن حرفهای حسنعلی عصبانی می شود و میگوید که او راهکارهای خیانت خودش را به چاتای یاد میدهد.
حسنعلی دم هتل می رود و از ییلدیز میخواهد که در هتل نماند و به خانه او بیاید، اما بیلدیز قبول نمی‌کند.
امیر و جانر به هتل پیش ییلدیز می روند و ماجرای اصلی را تعریف می‌کنند. ییلدیز باز هم عصبانی است و میگوید که چاتای باید حقیقت را به او می‌گفت.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا