خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال امیلی در پاریس + تصویر (قسمت آخر)

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال امیلی در پاریس هستید. ما را با ادامه این مطلب همراهی کنید. سریال امیلی در پاریس ساخته شخصِ دارن استار است، همان نویسنده / تهیه کننده‌ای که سریال محبوب آمریکایی‌ها یعنی”جنسیت و شهر” را تولید کرده بود، حالا امیلی در پاریس حکم ادامه معنوی همان اثر را دارد – اما در شهری متفاوت. “امیلی در پاریس” مملو از مثلث‌های عاشقانه، ماجراهای بد، دوستان دیوانه و کمد لباس‌های برجسته و شیک در شهر چراغ‌ها است، در واقع این سریال نگاهی عجیب به ماجراها و سو استفاده‌ از مهاجران جوان در پاریس است. این سریال از شنبه تا پنجشنبه راس ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش می شود و ساعت های تکرار آن عبارتنداز؛ ۰۱:۰۰ ، ۱۰:۰۰ و ۱۴:۰۰

قسمت ۳۰ سریال امیلی در پاریس
قسمت ۳۰ سریال امیلی در پاریس

قسمت ۳۰ سریال امیلی در پاریس

گابریل مادر بزرگشو به عنوان نیروی کمکی با خودش آورده که امیلی با خوردن غذایی که درست کرده حسابی خوشش میاد و به گابریل میگه انگاری یه رقیب جدی داری! گابریل میگه اون رقیب من نیست اومده به من کمک کنه! کامیل به امیلی میگه آخر هفته مامان و بابام برامون جشن نامزدی گرفتن و اونو با الفی به همراه میندی و دوست پسرش به جشن دعوت میکنه امیلی خوشحال میشه و قبول میکنه. تو شرکت امیلی میگه گابریل دوست داره ستاره میشل که برترین نشان رستوران هاست بگیره جولین بهش میگه که دوست دختر قبلی لوک بازرس غذایی بوده لوک تایید میکنه و میگه دلیل اینکه باهام بهم زد این بود که قرار بود بگم کارمند مخابراته و کسی این موضوعو نفهمه ولی من نتونستم به کسی نگم! سیلوی پیششون میره و میگه حرف های خاله زنکتون تموم شد بیاین تو اتاق کنفرانس مدیران اجرایی اومدن جلسه داریم. جولین در حال کنفرانس دادنه که وسط حرفش امیلی با یکی از اونا گرم میگیره و میگن و میخندن که جولین ناراحت میشه و بیرون میره سیلوی ازش میخواد تا کنفرانسش تموم کنه امیلی از تو اتاق ازش معذرت خواهی میکنه. لوک به ماریان دوست دختر قبلیش پیام میده و میگه که دلتنگش شده و خیلی وقته ندیدتش!

بعد از تمام شدن جلسه وقتی همه میرن جولین به یه نفر ناشناس پیام میده که رو پیشنهادت فکر کردم! ماریان به لوک زنگ میزنه و میگه که شب برن باهمدیگه جایی یه غذایی بخورن و قول میده که حواسش باشه کسی چیزی نفهمه ماریان قبول میکنه. شب جشن افتتاحیه رستوران گابریل هست اونجا وقتی میندی با الفی تنها میشه او بهش میگه که تو اون شب مهمونی نیکلاس از امیلی خواسته بود تا اونجارو ترک کنه میندی ناراحت میشه و جا میخوره سپس بعد از در آغوش گرفتن امیلی از اونجا میره. او به طرف خانه نیکلاس میره و ازش گلگی میکنه سپس میگه آخر هفته نامزدیه کامیل و گابریله و مارو دعوت کرده میریم و تو با امیلی آشتی میکنی! نیکلاس میگه آخر هفته با خانواده ام قرار بود بریم جایی که میندی میگه این همه جا با خانواده و دوستات اومدم این هفته مال خانواده منه نیکلاس میگه فکر میکنم درباره اش. لوک با ماریان به رستوران گابریل رفتن و ماریان با خوردن غذا حسابی خوشش میاد. فردای آن روز لوک به امیلی تو شرکت میگه که ماریان حسابی از غذا خوشش اومده بوده امیلی خوشحال میشه. امیلی با میندی به رستوران رفتن که اونجا سوفیا با کامیل را میبینن و جا میخورن و میفهمن که به احتمال زیاد باهم سر و سری دارن!

فردای آن روز مراسم نامزدی شروع شده و همگی به اونجا رفتن پدر کامیل با دیدن امیلی پیشش میره و بهش خوش آمد میگه. تیموتی برادر کوچکتر کامیل با دیدن امیلی پیشش میره و وقتی با الفی روبرو میشه جا میخوره و ازش میخواد تا از امیلی خوب مراقبت کنه و از اونجا میره. میندی تو خانه منتظر نیکلاس هست که میبینه ازش خبری نیست و بهش پیام میده که انگاری داری همه چیزو خراب میکنی! بنووا به اونجا میره و بهش خبر میده که موزیکی که ساختنو فرستاده بوده تو یه مسابقه ارزشیابی و قبول شدن او حسابی خوشحال میشه. نیکلاس بهش زنگ میزنه و میگه حاضر باشه. آنها با هلیکوپتر شخصی نیکلاس به مجلس میرن. شب همگی در حال رقصیدن هستن و امیلی از کامیل میخواد تا هرچیزی که تو یونان اتفاق افتاده را به گابریل بگه اما او میگه نه. لوک و ماریان دوباره به رستوران گابریل میرن و ماریان بازم خوشش میاد و به لوک میگه میخوام ستاره میشل را به این رستوران بدم لوک خوشحال میشه و تو یه فرصت به امیلی پیام میده که بره پیش گابریل تا بهشون یه خبر بده امیلی میره و میزنه رو اسپیکر او بهشون میگه که ما این قصد داره ستاره میشل را بده به رستوران گابریل او حسابی خوشحال میشه و بعد از قطع تماس امیلی را بغل میکنه و دستشو میبوسه کامیل این صحنه را میبینه. گابریل میره این خبرو به خانواده کامیل میده و همگی خوشحال میشن و گابریل پیشنهاد میده همان موقع ازدواج کنن. انها به کلیسا میرن اما وقتی نوبت به نهایی شدن میرسه کامیل به گابریل میگه مجبور نیست این کارو بکنه چون میدونه عاشقته امیلیه و میره الفی از امیلی میپرسه حرفاش حقیقت داشت؟ امیلی هیچی نمیگه که الفی میره و میگه نمیخوام نفر سوم باشم! امیلی تو بالکن وایساده و اتفاقاتو هضم میکنه که گابریل پیشش میره و باهم درد و دل میکنن درباره اتفاقاتی که افتاد. پایان.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل ۱ و ۲ سریال امیلی در پاریس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا