خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۳۰ سریال ترکی بابا
قسمت ۳۰ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی بابا

بشرا به ساحل رفته و به مرغ های دریایی غذا میدهد قدیر وقتی می‌فهمد که بشرا از خانه الیف هم رفته بهش زنگ میزنه و حالشو میپرسه سپس بهش میگه هر وقت هر جا کاری داشتی یا کمک خواستی روی من حساب کن و کافیه بهم زنگ بزنی. بشرا از این توجه قدیر حسابی خوشحال میشه ایلهان از پشت درخت بشرا را نگاه میکند و لبخند میزنه و به خودش میگه حالا که تو نمیتونی نزدیک من بشی من به سمتت میام و نزدیکت میشم. امین سر خودش را با مغازه اش گرم کرده و تقریباً تمام روزش را در آنجا سپری می‌کند در حال نصب قفسه ها هست که ایلهان به اونجا میره و سلام می کند امین جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار می کنی؟ ایلهان میگه اومدم اینجا تا ببینم کمکی از دست من بر میاد یا نه اصلاً چرا شما کار میکنین بسپارین دست کارگرها آنها انجام می دهند امین ازش میخواد تا دخالت نکنه. قدیر جان به شرکت پیش قدیر میره و بهش میگه دیشب به خانه ی جانسو دزد زده او هم حسابی ترسیده و وقتی نتونسته با بشرا تماس بگیره به من گفته اونجا زیاد امن نیست ازتون می خوام که اگه میشه کمکم کنین یه مدتی بیاد پیش ما زندگی کنه قدیر ازش میپرسه یعنی فقط همینه؟ چیزی بین شما نیست؟ و با لبخندی موزیانه بهش چشم میدوزه قدیرجان خجالت میکشه و میگه نه بابا همچین چیزی نیست قدیر قبول میکنه و میگه باشه من به این رسیدگی می کنم. امین در مغازه‌اش در حال نماز خواندن است که ایلهان به اونجا میره و بهش میگه واقعا شما هر روز این تعداد رکعت نمازو میخونین؟ امین که از سوال های بی سر و ته ایلهان خسته شده تایید می کند و میگه  آره هر روز میخونم اگه هم  نرسم بخونم قضاشو حتما میخونم امین کم کم به سوالات بی سر و ته ایلهان جواب میده.

ایلهان میگه رابطه پدر و پسری شما با قدیر اصلا شبیه رابطه من با پدرم نیست شما با هم دیگه بحث میکنین دعوا میکنین نظر می پرسین اما من هیچ وقت این کارها را نکردم چون همیشه پدرم دستور داده و من اطاعت کردم و کاری که او خواسته را انجام دادم حتی اگه جوری که باید کارو انجام بدم پیش نره بهم میگه بی عرضه و لبخند تلخی میزند. او ادامه میده و میگه از وقتی که یادم میاد هر کاری که خواست انجام دادم تا منو دوست داشته باشه اما اینجوری پیش نرفت امین به حرفهای او گوش میده و میگه منم خیلی حرف ها به قدیر میزنم اما او میدونی چیکار میکنه توی هر کاری از من نظر میخواد اما در آخر کاری که درسته را انجام میده از بچگی روبه رویم ایستاد و سر خم نمی کرد میدونی کدوم بچه ام از همشون بهتره و میتونم روش حساب باز کنم؟ همین قدیره. این حرفارو به جای اینکه به من بزنی برو از پدرت بپرس تا حالا این سوال ها را ازش پرسیدی؟ ایلهان به فکر فرو میره. بینور به اتاق اوئور میره و بهش میگه رفته بودم بازار و از لباس های نوزادی که خوشم اومد واست خریدم سپس ازش به خاطر رفتارش عذرخواهی میکنه اوئور خوشحال میشه و با ذوق به لباس ها نگاه می کنند. قدیر با قدیر جان و جانسو به خانه میره او به اهالی اونجا توضیح میده که جانسو برای یه مدتی باهاشون میمونه آنها وقتی می فهمند دزد زده به خانه جانسو او را دلداری میدن. الیف قدیر را به خانه‌اش برای افطار دعوت میکنه سپس با همدیگه کمی صحبت میکنند الیف به خاطر کارهای فرید به قدیر میگه دیگه فرید از کنترل خارج شده اون کل شرکتو میخواد منم دیگه رابطه مو باهاشون قطع کردم تو میخوای چیکار کنی باهاشون؟ قدیر میگه کاری که بلدم انجام میدم.

قدیر به خانه پیش فرید میره و ازش میخواد تا مشکلشو بهاش بگه فرید میگه من فقط برای پول اینکارو نمیکنم به خاطر قدرت! من باید رئیس باشم قدیر میگه هر کاری از دستت برمیاد انجام بده ولی بدون مقابلت منم. ایلهان پیش پدرش میره و طبق گفته امین حرف های دلش را بهش میزنه اما وقتی هیچ رنگ پشیمونی رو صورتش نمیبینه پوزخند میزنه و از اونجا میره و نفسی راحت میکشه و میگه چقدر سبک شدم و از اونجا میره. قدیر جان به پارکینگ پیش فتحی صاحب کار جانسو را میگیره و طبق گفته های جانسو که واسش مزاحمت ایجاد کرده باهاش دعوا میکنه و حسابی کتکش میزنه فتحی میگه داره بازیت میده همون جوری که منو بازی داد قدیر جان با این حرف به هم میریزه و تا حد بیهوش کردنش بهش مشت میزنه. فردای آن روز ایلهان به مغازه امین میره و بهش میگه کاری که گفتین را انجام دادم اما نه جواب سوالام را داد نه پشیمونی تو چهرش دیدم فقط خودم راحت شدم امین به داخل میره و بهش اشاره میکنه تا پیشش بره امین با حرف زدن باهاش متوجه کار ثروت با ایلهان میشه و حسابی به هم میریزه. امین به طرف عمارت میره که تو مسیر ثروت را میبینه و دو سیلی محکمی به صورتش میزند و باهاش دعوا میکنه به خاطر کاری که با ثروت کرده بود ثروت به کارش اعتراف میکنه و میگه اصلا پشیمون نیستم از این به بعد یه ثروت دیگه روبروته و برای نابودی شما ها همه کار می کنم امین با شنیدن اون حرفها از ثروت حالش بد میشه. قدیر با الیف به کارخانه ی شیر رفتند قدیر کارخانه را به نگهبان نشون میده و میگه از این به بعد اینجا کار می کنی اوحسابی خوشحال میشه و دعای خیر میکنه برای قدیر. او وقتی به داخل میخواد بره قدیر چشمش به فیروز که از دور ان ها را نگاه میکند می‌افتد فیروز برایش دست تکون میده و میره و با رفتنش همزمان انفجاری در کارخانه رخ میده که موجش قدیر، نگهبان و الیف را به عقب پرت می کند……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا