خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی

امینه با یامان رفته به یه گاراژ و از صاحب اونجا میپرسه که هاکان و زرین کجان؟ او میگه نمیدونم من نمی شناسمشون یامان باهاش دست به یقه میشه و شروع میکنن باهم دعوا کردن و کتک کاری که واسش چاقو میکشه و میگه آخرین باره که میپرسه اونا کجان؟ او بهش یه آدرس میده و اونا از اونجا میرن. اردال رفته پیش حاجی رشاد و باهاش درباره نساء حرف میزنه که بزاره تو خونه خودش بمونه اما عمر هم اونجاست و مدام بهش میگه اینا به تو ربطی نداره یه مسأله خانوادگیه حاجی رشاد هم میگه منم نظرم اینه که نساء از اون خونه بیرون بیاد و اردال بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره و تو ماشین به غمزه میگه که توقع داشتم حاجی رشاد کمی کمک کنه به وضعیت نساء خانم ولی اونم نظرش این بود که از اون خونه بیرون بیاد عمر به غمزه پیام میده و میگه باید همو ببینیم و غمزه سر قرار با عمر میره و اونجا باهم دوباره کل کل میکنن سر نساء و عمر میگه اون مردرو وارد ماجراهای خانوادگی ما نکن! بعد از کمی بحث درباره نساء موضوع کشیده میشه به خودشون دوباره غمزه با کلافگی از اونجا میره.

امینه به خانه میره و از مادرش درباره زنی به نام زرین میپرسه که میشناستش تا حالا با باباش دیدتش یا نه او میگه آره دیدم ولی دوتا همکار بودن چیزی نبود بینشون امینه میگه مطمئنی؟ او تأیید میکنه و میگه چطور؟ امینه میگه تو گفتی چیزی بینشون نبود دیگه پس بیخیال مهم نیست. وقتی نساء میخواد بره سر کار طاهر به اونجا میاد و میگه خیر باشه کجا میری؟ نساء میگه بیرون خرید بودم تازه اومدم تو اینجا چیکار میکنی؟ طاهر میگه تو که هنوز وسایلتو جمع نکردی! آنها باهم حرف میزنن و طاهر دعواش میکنه که چرا به اردال گفته بیاد با بابا صحبت کنه نساء میگه من نگفتم طاهر مدام سرش داد میزنه که پسر نساء میگه سر مامانم داد نزن دایی! زن دایی شوکران گفت به خاله غمزه که با اردال حرف بزنه طاهر عصبی میشه که همان موقع مادرش زن میزنه که بیا پیشم حالم بده بهم کمک کن برم دستشویی او میگه الان میام سریع.

وقتی به خانه میره با شوکران هم دعوا میکنه که همچین کاری کرده دختر و پسرش میگه ما خواستیم این کارو کنه چجوری میتونیم همه تو یه خونه زندگی کنیم؟ با ۵ تا بچه؟ طاهر باهاشون دعوا میکنه که مادرش میگه بسه خسته شدم دیگه از بس دعواهای تورو شنیدم! طاهر تو سه فرصت سیم پشت تلویزیونو پاره میکنه. شب عمر رفته به خانه پدر ثریا اونجا غمزه هم میاد و وقتی ثریا باهاش تنها میشه غمزه میپرسه مشخصه باهم دعوا کردین چرا؟ ثریا میگه سر تو چون هروقت پیش همیم یه مشکلی از سمت تو هست که میام پیشت منم خواستم دیگه نبینتت! همان موقع عمر میاد و با تعجب به ثریا نگاه میکنه. بد از رفتن ثریا غمزه بهش میگه اینهمه گفتم به من نزدیک نشو همینو میخواستی! و میره. نساء به رستوران رفته و اولین روز کاریشو شروع میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا