خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

فیگن با فیلیس و صمد صحبت میکنه و میگه من هرچی نگاه میکنم شما با زینب اصلا شباهتی ندارین! فیلیس میگه آره من بیشتر شبیه مادرمم فیگن میگه از اونجایی که زینب شبیه شما نیست فکر کردم شبیه مادرشه! مریح و زینب از راه میرسن که فیگن با زینب میخواد وقت بگذرونه و بهش میگه بریم ناهار بخوریم؟ مریح از زینب میخواد تا بره. آنها راهی میشن و از اونجا میرن. اونور در حال دلداری دادن به امید هست که هاریکا با نسلیهان به اونجا میرن، هاریکا از آلپ میخواد بیرون بره و با امید و اونور دعوا و بحث میکنه. هاریکا واسشون دست میزنه و میگه آفرین نمایش خیلی خوبی بود بهتون تبریک میگم! سپس هاریکا به امید میگه تو الان با این کارت یعنی قبول داری که مارو مجازات کنه؟ انها باهم دعوا میکنن و اونور به امید میگه نگران هیچی نباش من تا آخرش پشتت هستم و ازت حمایت میکنم و از اونجا میره. هاریکا تنهایی با امید حرف میزنه و میگه تو از پس این هولدینگ برنمیای! امید میگه الان من یه فرصت خیلی خوب واسم پیش اومده که بتونم به اینجا یه سر و سامانی بدم! هاریکا میگه تو هیچی نمیدونی چجوری میخوای بگردونی اینجارو؟ امید میگه پس بهم کمک کنین به کمک شماها! امید بعد از کمی بحث کردن از اونجا میره.

نسلیهان به اتاقش میره که بعد از چند دقیقه فوآد به اونجا میاد و باهاش خیلی گرم و صمیمی رفتار میکنه نسلیهان بهش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ فوآد میگه عزیزم چرا اینجوری میکنی؟ نسلیهان با اعصاب خوردگی میگه تو چجور ادمی هستی دیگه؟! چی میخوای؟ اینو بگو! فوآد میگه راسیتش یخورده دیگه پول لازم دارم نسلیهان میگه من پول دادم بهت که! فوآد میگه اون واسه ارگول بود و از اونجا میره. نسلیهان گریه اش میگیره و با حالی بد میره تو اتاق مادرش هاریکا. او با دیدن نسلیهان جا میخوره و میگه چیشده؟ او همه چیزو واسه هاریکا تعریف میکنه که ظفر میاد اونجا و میگه چیشده؟ و ازشون میخواد تا هرچی شده بهش بگن نسلیهان واسه اونم تعریف میکنه. ظفر با دوتا از آدم هاش با عصبانیت میره تو اتاق فوآد تو هتل و شروع میکنن به زدنش و لپ تاپ و گوشی و رم را از اونجا برمیداره و میگه دیگه کجا سیو کردی؟ و باهاش دعوا میکنه سپس واسش خط و نشون میکشه و میره.  فوآد با گوشی خدمه اونجا به یه نفر زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره. فیگن به زینب میگه که کجا بریم ناهار بخوریم امروز هرجا تو بگی میریم. زینب اونو به یه رستوران با غذای خانگی میبره و شروع میکنن پول با لوبیا خوردن.

زینب بهش میگه خیلی خوشمزه ست نه؟ فیگن تایید میکنه که زینب یاد مادرش میوفته و میگه مادرم خیلی خوشمزه درست میکرد سپس از خاطراتش با مادرش میگه که فیگن به همراه او گریه میکنه. اونور بعد از خارج شدن از هولدینگ به زینب پیام میده و میگه کجایی؟ باید باهم حرف بزنیم! فیگن از زینب میخواد تا بره پیش اونور و خودش با مریح به کارها رسیدگی میکنن زینب قبول میکنه و با خوشحالی او را در آغوش میگیره و میبوستش سپس از اونجا میره. فیگن با لبخند رفتنشو نگاه میکنه. اونور سر قرار با زینب میره که با دیدن او در آغوشش میگیرد و ازش عذرخواهی میکنه به خاطر رفتارش. آنها بعد از کمی حرف زدن با همدیگه آشتی میکنن و همدیگرو در آغوش میگیرن سپس از همدیگه معذرت خواهی میکنن. مریح به دفتر کار فیگن میره که میبینه او با خوشحالی اونجا نشسته و مریح بهش میگه انگاری خوش گذشته بهتون! فیگن تایید میکنه و میگه آره خیلی از زندگیش بهم گفت باهم خوش گذروندیم. هاریکا و نسلیهان با استرس تو خونه نشستن و منتظر خبری از ظفر هستن که به هاریکا یه تلفن مشکوک میشه و او حسابی بهم میریزه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا