خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۳۰ سریال ترکی محکوم
قسمت ۳۰ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی محکوم

فیرات در تونل در حال کندن دیوار کاذب هست و قنبر در انبار کشیک میدهد همان موقع مجاهد به اونجا میره فیرات میخواد از تونل بیرون بیاد و به در دریچه میزند مجاهد صدا را میشنود و به دنبال منبع صدا میگرده و قنبر موفق نمیشه که حواسش را پرت کند. مدیر زندان به مجاهد زنگ میزند و خبر میدهد که مادر حاجی فوت کرده سپس ازش میخواد تا سریعاً حاجی را به اتاق او ببرد حاجی با شنیدن این خبر ناراحت می شود و از مدیر زندان میخواد تا حداقل روز تشییع جنازه به او مرخصی بدهد تا بتواند در مراسم مادرش حضور داشته باشه. بوگه با جان به موسسه نگهداری از کودکان بی سرپرست که برای خود بوگه است می روند آنجا جان نازلی را می بیند و به مادرش میگه من این دختر بچه را میشناسم بابای او را در پارک دیده بودم باباش با بابای من دوسته! بوگه جا میخوره و پیش نازلی میره و ازش میپرسه که اسم پدرت چیه؟ نازلی وقتی میگه فیرات بلوت، بوگه حسابی شوکه میشه سپس با جان و نازلی به طرف شرکت می روند. آنها وارد اتاق باریش می‌شوند بوگه با باریش بحث و دعوا می کند که چرا بدون اطلاع او و پنهانی نازلی را در پرورشگاهش برد و زنده بودن او را ازش مخفی کرده بود! باریش بهش میگه یه مدتی بود که کسی از نازلی خبر نداشت و وقتی پیداش کردم برای کمک کردن و خوبی به خود نازلی او را به پرورشگاه خودمون بردم تا ازش مراقبت کنیم. فیرات و پاشا با هم دیگه وارد تونل میشوند آنها از دیوار عبور می کنند که به یک دو راهی میرسند و هر کدامشان یک مسیری را می روند قنبر بهشون علامت می دهد تا برگردن چون مجاهد داره به آشپزخانه میاد.‏ فیرات از تونل بیرون میاد کمی بعد پاشا از یک مسیر دیگه ای وارد آشپزخانه میشود که همگی از دیدن او شوکه میشن. بعد از رفتن مجاهد پاشا به فیرات میگه از مسیری که من رفتم به یک دریچه و یه اتاق برخوردم.

باریش به بوگه میگه که نازلی را به پرورشگاه برگرداند و خودشان هم به طرف خانه بروند اما بوگه بهش میگه تو به کارهای من کار نداشته باش و لازم نیست واسم تصمیم بگیری سپس با بچه ها از اونجا میره. طاهر نازلی را در راهرو می بیند و پیش باریش می رود و از باریش درباره نازلی سوال میکند باریش بهش میگه نازلی را در پرورشگاه خودمان نگهداری می کنیم و مراقبشیم. حاجی از مراسم خاکسپاری مادرش با یک سینی حلوا برمیگردد سپس وقتی پیش همبندی هایش می رود بهشون میگه زن سوم پدرم بود که مرد اصلا هم واسم اهمیتی نداشت سپس تلفن همراهی از زیر حلوا ها در می آورد و بهشون میگه به این بهانه از زندان رفته بودم بیرون تا بتوانم اینو با خودم بیارم. همگی خوشحال میشن و فیرات بهش میگه دیگه همه چیز برای فرار کردنمان مهیاست. مجاهد پیش فیرات میاد و بهش میگه ملاقاتی داری سپس او را به اتاق مدیر زندان میبرد. فیرات در اتاق مدیر زندان نازلی را می بیند و شوکه می شود سپس او را در آغوش می گیرد بعد از چند دقیقه بوگه به همراه باریش وارد اتاق مدیر می شوند باریش بهش میگه نازلی در پرورشگاه ما نگهداری میشه و بوگه بهش میرسه سپس نازلی از فیرات میخواد تا با او همراه بشه اما فیرات بهش میگه الان نمیتونم دخترم اما بهت قول میدم که به زودی پیشت بیام. بوگه نازلی را با خودش بیرون می برد و باریش به حالتی تهدید آمیز به فیرات میگه اگه میخوای دخترت سلامت باشه هم خودت هم بکیر باید هرچی که میدونین را به کسی نگین بکیر هم از زنده بودن نازلی و هر چیزی که میدونه نباید به کسی بگه!‏ فیرات حسابی عصبانی میشود.

در شرکت پرونده فیرات روی میز جمره هست او در حال دیدن پرونده هستش و با دیدن عکس زینب در آن پرونده جا میخوره و بهش میگه این عکس دوست دختر طاهر هست عکسش تو اتاق خوابش بود خودم دیدم! جمره با شنیدن این حرف شوکه میشه. در خانه، باریش و بوگه و ساشا استرس دارند و منتظرند تا ساعت ۸ شب بشه. باریش کلافه و عصبانی هست که نتوانسته در گاوصندوق را باز کند جان از اتاقش بیرون میاد و از باریش میخواد تا باهم دیگه پیانو بزنند جان پشت پیانو می نشیند و باریش میخواد سیم هایش را کوک کند که کلیدی را آنجا می بیند او سریعاً به طرف گاوصندوق می رود و تلفن را از آنجا برمیدارد. فیرات وارد تونل میشود و آنجا از خودش فیلم می گیرد و میگه من فقط برای اثبات بی گناهیم دارم فرار می کنم سپس به راهش ادامه میده. راس ساعت ۸ شب تلفن به صدا در میاد که باریش جواب میده اون مرد خودش را رفیع معرفی میکند و میگه سینیور بهت سلام رسوند و گفت روز معامله بزرگ نزدیکه سپس تلفن را قطع میکند. فیرات به انتهای تونل که از چاه روبروی زندان سر در می آورد میرسد و سرش را از چاه بیرون میکند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا