خلاصه داستان قسمت ۳۱۱ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۱۱ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۳۱۱ سریال ترکی گودال
قسمت ۳۱۱ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال ترکی گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۳۱۱ سریال ترکی گودال

یاماچ و وارتولو با هم به کازینویی که صفا و دوستانش برای یک مهمانی خصوصی در آن جمع شده اند می روند و در میان مهمانها شروع به رقصین با صفا می کنند. صفا از آنها می پرسد که هستند و یاماچ با مشت محکمی او را بی هوش می کند. صفا روی زمین می افتد و دوستانش پا به فرار می گذارند. بعد از به هوش آمدن صفا یاماچ با آرامش شروع به نصیحت کردن او می کند و می گوید:« تو فکر می کنی آدمی اما نیستی. قانون اول آدم بودن اینه که روی معصوم دست بلند نکنی.» صفا دسته ای اسکناس از جیبش بیرون می کشد و رو به یاماچ می گوید:« چقدر پول می خوای؟ من همتون رو می خرم.» یاماچ یقه  او را می گیرد و با عصبانیت تهدیدش می کند اما بعد به او اجازه ی فرار کردن می دهد. وارتولو از او می پرسد که چرا صفا را رها کرده و یاماچ می گوید:« می خوام بدونم پشتش کیا هستن بعد حساب همشون رو یه جا برسم. بذار آدماشو جمع کنه. اما باید تعقیبش کنیم.» سلیم درباره ی وضعیت کاراجا با عمو مشورت می کند و عمو می گوید:« ادریس هم با دست خودش کسی که خیلی دوست داشت رو کشت. چند ماه اول با کسی حرف نمی زد و به این ور اون ور حمله می کرد. به خودش آسیب می زد. کم کم یاد گرفت با اون درد زندگی کنه و شروع به حرف زدن کرد. کاراجا باید حرفشو بزنه.»

صفا آدمهایش را جمع می کند و برای نجات دادن خودش از پدرش کمک می خواهد. افراد محله ی گودال که تعقیبش کرده اند آدمهای صفا را گیر می اندازند و آنها را کتک می زنند. صفا چند ساعتی از مکانی به مکان دیگر فرار می کند و در همه طرف با جوانهای محله ی گودال رو به رو می شود. در یکی از مکانها وارتولو و یاماچ او را گیر می اندازند و یاماچ شروع به کتک زدن صفا می کند و دندانهای او را می شکند و بعد از اینکه کارش تمام شد به صفا می گوید:« تو فکر می کنی پادشاهی چون مامان بابات اینجوری بزرگت کردن. حالا برو به بابات بگو که فهمیدی نه تنها پادشاه نیستی بلکه آدم هم نیستی.» او و وارتولو موقع بیرون آمدن با جوانهای محله رو به رو می شوند و می فهمند که آنها هم برای کمک به فیدان به حساب آدمهای صفا رسیده اند. متین و مکه جلو می آیند و یاماچ را در آغوش می گیرند چون متوجه شده اند که او هنوز هم برای کمک کردن به محله هر کاری می کند. یاماچ از اینکه هم محله ای ها کم کم دارند او را می بخشند خوشحال می شود. وارتولو و یاماچ که قبلا توسط رشید فضل الله تهدید شده اند که اگر اسکندر بمیرد به گودال حمله خواهد کرد، به خانه ی دکتر سلامی می روند تا از وضعیت اسکندر با خبر شوند. دستیار دکتر در آنجاست و درمورد وضعیت اسکندر به آنها می گوید که معلوم نیست زنده می ماند یا نه. این خبر وارتولو و یاماچ را فعلا بلاتکلیف نگه می دارد. چند روز پیش در شبی که آریک به اسکندر شلیک کرده بود، اسکندر بخاطر جلیقه ی ضد گلوله ای که وارتولو به او داده بود زنده ماند و یاماچ او را به خانه ی دکتر سلامی رساند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا