خلاصه داستان قسمت ۳۱۴ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۱۴ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۳۱۴ سریال ترکی گودال
قسمت ۳۱۴ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۳۱۴ سریال ترکی گودال

جومالی با عصبانیت به خانه می رود و در حیاط خانه با وارتولو و متین رو به رو می شود. او آنها را بخاطر دخالت دادن یاماچ در کارهای گودال سرزنش می کند. وارتولو از کاری که کرده دفاع می کند و می گوید:« بچه ها خواستن مشکل رو به تو بگن حل کنی ولی پیدات نکردن. یاماچ با وجود آدمایی مثل شما باز سعی می کنه از محله محافظت کنه.» جومالی می گوید:« لازم نیست یاماچ کاری کنه. من برای محله کافیم. نبودم چون کلی کار داشتم همینقدر از دستم برمیومد.» وارتولو می گوید:« دروغ چرا، از دست یاماچ خیلی بیشتر از اینا برمیومد.» سلیم هم حرفهای او را تایید می کند. جومالی که جلوی جمع غرورش جریحه دار شده به وارتولو می گوید:« تو و اون یاماچ برای این اینقد همدیگه رو دوست دارین چون هر دو یه گهین. تو قاتل برادری اونم قاتل پدرشه.» جرو بحث بالا می گیرد و جومالی می گوید:« بابام یادته چی گفت؟ گفت اگه حساب کتابی دارین بعد از مرگ من تسویه کنید. من اگه تا حالا نکشتمت بخاطر زن و بچته. از گودال بیرونت می کنم اگه نری می کشمت.» وارتولو کوتاه نمی آید اما سعادت با التماس از او می خواهد برود. وارتولو هم گودال را ترک می کند.

علیچو سلطان را به خانه ی خودش می برد و داستان شلیک کردن یاماچ به ادریس را به روش خودش توضیح می دهد. او می گوید:« عمو خودش گفت منو بکش. گفت برای خانواده منو بکش. وگرنه یاماچ اون کارو نمی کرد.» سلطان به یاد می آورد که خودش از ادریس خواسته بود برای محافظت از خانواده شان خود را فدا کند. او گریه کنان به خانه برمی گردد و خودش را در اتاق زندانی می کند. چاعتای به چنگیز هشدار می دهد که در دست گرفتن افسار یاماچ به این آسانی نسید و هنوز هم باید از سرکشی کردن او ترسید. چنگیز حرفهای او را قبول ندارد و ماموریت قبلی یاماچ که با موفقیت انجام شد را یادآوری می کند.وارتولو به آکین زنگ می زند و از او می خواهد کاری برایش انجام دهد. جومالی آکین را درحال صحبت کردن می بیند و به شک می افتد و می پرسد که چه چیزی را مخفی می کند؟ آکین با بی میلی می گوید:« عمو لازم نیست بدونی. سرتو درد نیارم. اما صالح گفت یه بار مواد مخدری هست که باید توسط یاماچ به مقصد برسه. ازم خواست بفهمم که تو می خوای دردسری درست کنی یا تو محله می مونی.» جومالی درحالی که آماده ی حمله به محموله ی اردنتها می شود می گوید:« به اون صالح بگو که عموم نمی خواد کاری کنه و تو گودال می مونه.»

چاعتای هنگام راهی کردن محموله و یاماچ، به او یاداوری می کند که هنوز از انتقام برادرش نگذشته و به زودی تلافی خواهد کرد. یاماچ به همراه تعدادی از افراد اردنتها و محموله ی دو تنی به سمت مقصد حرکت می کند. در راه جنگلی جومالی و تعدادی از جوانهای گودال به انها حمله می کنند. یاماچ برای مقابله با اهالی گودال تلاشی نمی کند و خیلی زود تسلیم می شود. او عمدا سعی می کند که جومالی را حرص بدهد. جومالی هم کتک مفصلی به یاماچ می زند و یاماچ جلوی تریلی بی هوش می شود. جومالی بدون توجه به یاماچ دستور اتش زدن جنسها را می دهد. وقتی تریلی شروع به اتش گرفتن می کند جومالی طاقت نمی اورد و یاماچ را بلند می کند و او را به جای امنی می کشاند تا اسیب نبیند. بعد از رفتن انها و منفجر شدن تریلی ها، یاماچ درحالی که از نتیجه ی کار راضی است و از محبت جومالی خوشحال شده به خانه ی اردنتها برمی گردد. او با سرو صورت زخمی خبر شکست خوردن ماموریت را به چنگیز می دهد و می گوید که نتوانسته عاملان حمله را شناسایی کند. چاعتای بعد از مرخص کردن یاماچ زیر خنده می زند و به چنگیز می گوید:« حرف منو باور نمی کردی می خواستم با چشمای خودت ببینی که یاماچ قابل اعتماد نیست. جنسها نیم ساعت پیش به مقصد رسیده با ادمای من. چیزی که یاماچ سوزونده فقط نمک بوده.»

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا