خلاصه داستان قسمت ۳۱۵ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۱۵ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۱۵ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۳۱۵ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۳۱۵ سریال ترکی سیب ممنوعه

ییلدیز و آسمان به سختی پول را تهیه کرده و جواهرفروشی می روند تا گردنبند را بخرند. فروشنده می‌گوید که گردنبند را با دو برابر قیمت به مشتری دیگری فروخته و آنها قرار است آن را به مزایده بگذارند. ییلدیز کلافه می شود ولی از روی ناچاری، آدرس و زمان مزایده را میگیرد تا در آن شرکت کنند. زهرا به خشکشویی امیر و جانر می رود تا به آنها سر بزند. او در جای نامناسبی ماشین را پارک کرده و جرثقیل آن را می برد. زهرا عصبی و مضطرب می شود. جانر همراه زهرا به پارکینگ می رود تا ماشین را آزاد کنند. زهرا از اینکه جانر به او کمک کرده تا ماشین را آزاد کند تشکر میکند. جانر که تصور میکند کار خیلی مهمی کرده است، به خودش می بالد. در خانه چاتای با ییلدیز در مورد رفتار فریده صحبت میکند و از اینکه او تصور کرده است که ییلدیز گردنبند خودش را فروخته و یا گم کرده است از فریده دلخور است. ییلدیز در ظاهر او را دلداری داده و می‌گوید که برایش اهمیت ندارد و ای چاتای نیز میخواهد که از فریده به دل نگیرد.

شاهیکا با وکیل خود هماهنگ کرده و از حسنعلی شکایت میکند و میگوید که با تهدید برگه توافق طلاق را امضا کرده است و از او خسارت میخواهد. او همچنین به حسنعلی اتهام خیانت می زند و می‌گوید که او دوست دختر دارد و ادعا میکند که باید نیمی از سهام و دارایی های حسنعلی را بگیرد. وکیل پیش حسنعلی می رود و موضوع را می‌گوید. حسنعلی شوکه و عصبی می شود.
وقتی اندر موضوع کدورت بین چاتای و حسنعلی را می فهمد، شب همراه حسنعلی به خانه چاتای می رود تا او و چاتای را آشتی بدهد. شاهیکا بابت رفتن اندر با حسنعلی به او طعنه می زند و می‌گوید که حسابی در نقش خودش فرو رفته و باورش نمی شود که اندر به خاطر شاهیکا چنین کاری میکند. ییلدیز و آسمان برای مزایده می روند. در مزایده آنها به اشتباه در مزایده یک تابلو فرش شرکت می‌کنند، ییلدیز به اشتباه دستش را بالا می برد و برگزار کننده مزایده، او را مشتری تلقی کرده و ییلدیز مزایده را با قیمت بالایی برنده می شود. او عصبی و نگران است و نمیداند باید چه کند.

صبح روز بعد، جلسه دادگاه طلاق حسنعلی و شاهیکا برگزار می شود. شاهیکا ادعا میکند که حسنعلی به او خیانت کرده است. کمی بعد اندر داخل جلسه می آید و قاضی منتظر اوست. اندر بر خلاف انتظار شاهیکا، می‌گوید که رابطه ای بین او و حسنعلی وجود ندارد و شاهیکا به او پیشنهاد پول داده است تا به حسنعلی تهمت بزند. شاهیکا با شنیدن این حرف عصبی و شوکه می شود. قاضی حکم طلاق بدون خسارت را صادر میکند. بعد از دادگاه، اندر به شاهیکا می‌گوید که قرار است با حسنعلی ازدواج کند و صاحب ثروت او بشود. شاهیکا عصبی می شود و بعد از رفتن اندر، برای انتقام گرفتن از اندر و خراب کردن برنامه او، با کایا تماس می‌گیرد و می‌گوید که به کمکش احتیاج دارد.
اندر در خانه با جانر نشسته است و از موفقیش در دادگاه و به هم زدن نقشه شاهیکا با افتخار صحبت میکند. کمی بعد در می زنند. جانر در را باز کرده و کایا وارد می شود. اندر با دیدن او شوکه می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا