خلاصه داستان قسمت ۳۱۶ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۱۶ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۱۶ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۳۱۶ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۳۱۶ سریال ترکی سیب ممنوعه

کایا به خانه اندر می آید. اندر و جانر از دیدن او شوکه می شوند. کایا سراغ شاهیکا را میگیرد و اندر میگوید که او با آنها زندگی نمی‌کند و اخیرا نقل مکان کرده است. کایا متعجب شده و بیرون می آید. او با شاهیکا تماس می‌گیرد. شاهیکا می‌گوید که حواسش نبوده و آدرس را طبق عادت خانه قبلی اش داده است. سپس آدرس جدید را برای کایا ارسال میکند. او از اینکه به هدف خودش رسیده است خوشحال است. در خانه اندر، افکار او از دیدن کایا به هم ریخته است، اما سعی می‌کند که به روی خودش نیاورد. جانر به او می‌گوید که آمدن کایا نیز حتما از نقشه های شاهیکا است تا اندر را از حسنعلی دور کند. اندر می‌گوید که برایش اهمیت ندارد زیرا او به کایا فکر نمی‌کند. در خانه شاهیکا، کایا پیش او رفته و شاهیکا توضیح میدهد که به خاطر خیانت حسنعلی، شوهرش با اندر، از شوهرش جدا شده و شرایط سختی دارد. او از کایا میخواهد که برای امشب، حواس اندر را پرت کند تا او بتواند برای مهمانی کاری برود و اندر آنجا نباشد. کایا از خواسته شاهیکا کلافه می شود، اما شاهیکا با بدگویی هایش از اندر او را متقاعد میکند. در خانه ییلدیز و آسمان نگران ماجرای تابلو هستند و باید هر طور شده پول آن را تهیه کنند. آنها به خاطر مزایده گردنبند رفته بودند اما گردنبند لحظه آخر از مزایده برداشته شده بود و آنها به اشتباه در مزایده تابلو شرکت کرده بودند.

ییعیت با اندر تماس می‌گیرد و از او میخواهد که حالا که کایا آنجاست، شب تماس تصویری می‌گیرد تا آنها را با هم ببیند. اندر با کایا تماس می‌گیرد و موضوع را می‌گوید. کایا به اندر میگوید که شب به خانه شاهیکا بیاید. جانر با طعنه به اندر میگوید که او برای دیدن کایا دنبال بهانه بوده است. اندر چنین چیزی را انکار میکند و میگوید که فقط به خاطر خواسته ییعیت این کار را میکند. در خانه ییلدیز و آسمان با یکدیگر نقشه کشیده تا در مقابل چاتای تظاهر کنند که گردنبند گم شده و آن را گردن پرستار جدید و خارجی هالیت جان بیاندازند. هنگامی که آنها خب گم شدن گردنبند را می‌دهند، فریده به چاتای می‌گوید که آنها دروغ می‌گویند و سپس ماجرا را تعریف می‌کند.
. چاتای از ییلدیز عصبانی می شود و با او دعوا میکند. ییلدیز از او معذرت خواهی کرده و چاتای قول می‌گیرد که دیگر چیزی را از او پنهان میکند. ییلدیز قبول میکند، اما با این حال ماجرای تابلو را نمی‌گوید.

شب اندر به خانه شاهیکا پیش کایا می رود. شاهیکا برای مهمانی با حسنعلی بیرون رفته است. اندر و کایا با هم با ییعیت صحبت کرده و بعد از تماس، اندر قصد رفتن میکند. کایا نیز با سردی با او صحبت میکند و اهمیتی به اندر نمی‌دهد.شاهیکا به مهمانی می رود و حسنعلی از دیدن او متعجب و عصبی می شود. شاهیکا به او خبر میدهد که اندر برایش کار پیش آمده و نمی آید. اندر نیز با حسنعلی تماس گرفته و می‌گوید که مسأله خانوادگی دارد و نمی‌تواند بیاید.
چند نفر زن و شوهر سمت شاهیکا آمده و زن ها از شاهیکا تعریف می‌کنند و می‌گویند که عاشق زندگی و شخصیت او هستند و او را دنبال می‌کنند. شاهیکا از آنها تشکر کرده و مقابل حسنعلی فخر فروشی میکند‌. حسنعلی متوجه علت قضیه نمی شود و درک نمیکند چه چرا باید از شاهیکا تعریف کنند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا