خلاصه داستان قسمت ۳۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۳۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۳۱۷ سریال ترکی سیب ممنوعه

عمر و جانسو برای شام بیرون می روند. وقتی عمر به دستشویی می رود،جانسو از داخل جیب کت او کلید خانه را درآورده و به گارسون میدهد تا سریع از روی آن برایش کپی در بیاورد. او پول زیادی به رستوران داده تا آنجا را به خاطر آنها باز نگه دارند تا کار او انجام بشود.
روز بعد، ییلدیز به شرکت پیش اندر می رود و ماجرای مزایده تابلو را به او می‌گوید و از او برای فروش تابلو کمک میخواهد و به او می‌سپارد که تابلو را برایش بفروشد. اندر با اکراه قبول میکند و میگوید که سعی خودش را میکند تا مشتری پیدا بکند.
در خانه شاهیکا، کایا برای او تعریف می‌کند که شب گذشته اندر آمده بود و آنها با ییعیت صحبت کرده اند. شاهیکا از اینکه کایا دوباره بخواهد با اندر باشد نگران می شود به او تذکر میدهد که حواسش باشد، زیرا اندر همان کسی است که به او خیانت کرده بود، و حالا نیز تا قبل از آمدن کایا قصد ازدواج با حسنعلی را داشته است.
زهرا به خشکشویی می رود و از جانر و امیر میخواهد که با هم به کافه و خرید بروند. هنگامی که جانر و زهرا داخل مرکز خرید می روند، کیف زهرا در گیت صدا می دهد. مامورین به زهرا شک میکنند و میخواهند کیف او را بگردند. زهرا عصبانی شده و با آنها دعوا میکند و اجازه این کار را نمی‌دهد. پلیس ها زهرا و جانر را به خاطر مشکوک بودن به حمله تروریستی و حمل بمب در مرکز خرید، بازداشت میکنند. اندر و حسنعلی برای جلسه به اتاق می روند. به جای شاهیکا، کایا به اتاق می آید و مشخص می شود که شاهیکا به بهانه مشکلات روحی بعد از طلاق، بابت سهام هایش به کایا وکالت داده است تا به جای او در شرکت باشد.او نامه ای برای حسنعلی از شریعف حیاتی ارسال میکند که داخل آن در این مورد توضیح داده است . شاهیکا به قصد این کار را کرده است تا اندر و کایا بیشتر با هم باشند و او زندگی اندر را با بودن کایل مختل بکند تا اندر سراغ حسنعلی نرود.
اندر از این قضیه عصبی و ناراحت می شود. جانر با اندر تماس می‌گیرد و موضوع دستگیری را می‌گوید. اندر سراسیمه از کایا کمک میخواهد و آنها با هم به کلانتری می روند تا زهرا و جانر را آزاد کنند.
حسنعلی به رابطه بین کایا و اندر شک میکند و از سدایی میخواهد که آمار آنها را در بیاورد و بفهمد که چه چیزی بین آنها بوده است.
عمر برای دیدن شاهیکا به شرکت می رود.کایا در اتاق شاهیکا است و به او می‌گوید که شب ییلدیز آنها را برای شام دعوت کرده است. هنگام رفتن کایا از اتاق،او و شاهیکا یکدیگر را بغل میکنند و تمام لحظه عمر به اتاق شاهیکا می آید.‌او تصور میکند که کایا دوست پسر شاهیکا است و حرصش میگیرد. او بعد از رفتن کایا به شاهیکا طعنه می زند. شاهیکابه او میگوید که کایا برادر اوست و خیال عمر راحت می شود.
شاهیکا سپس به او می‌گوید که دوست دخترش، به شاهیکا در شبکه مجازی پیام داده و تهدیدش کرده تا از او فاصله بگیرد. او از عمر میخواهد که ماجرا را حل کند زیرا حوصله دردسر ندارد.
جانسو با کلید عمر پنهانی وارد خانه حسنعلی میشود. او به اتاق عمر می رود و همه جا را به دنبال اسلحه میگردد اما پیدا نمیکند. عمر به خانه آمده و جانسو سریع پنهان می شود. عمر در اتاق با شاهیکا تماس گرفته و به او می‌گوید که با آن دختر صحبت کرده و گفته است که دیگر مزاحم شاهیکا نشود . سپس تماس را قطع میکند. بعد از رفتن عمر، جانسو نیز دست خالی از خانه می رود.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا