خلاصه داستان قسمت ۳۲۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه ترکیه ای باء نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال مورات سراچ اغلو می باشد. نخستین قسمت از این مجموعه در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۸ از شبکه آ تی وی پخش شد.

قسمت ۳۲۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۳۲۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

قسمت ۳۲۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

دمیر به خانه امید می رود و لوله آب را درست میکند. امید، دمیر را به خوردن قهوه دعوت می کند و با هم به داخل خانه می روند. بعد از خوردن قهوه دمیر بلند می شود تا برود که امید ازش میخواهد نرود و بهش می گوید که از وقتی که دیده اش بهش علاقه مند شده و به کسی جز او فکر نمی کند. و سپس دمیر را می بوسد.
در خانه تکین، مژگان وقتی فکرت را میبیند باهاش سرد و سنگین برخورد می‌کند و به اتاقش می رود فکرت نیز به دنبالش می رود و بهش می گوید که اینجوری باهام رفتار نکن و دوباره می بوستش.
سودا و زلیخا هرچقد منتظر دمیر میمانند میبینند که نمیاد و در آخر می روند که بخوابند. دمیر و امید شب را با همدیگه  می گذرانند و با هم می‌خوابند‌‌.
فردای آن روز موقع صبحانه دمیر به خانه بر می گردد. زلیخا با دیدنش چیزی نمی‌گوید ولی سودا ازش می پرسد که از دیشب تا حالا کجا بوده .‌

دمیر جواب می دهد که با دوستانش وقت می گذرانده و با هم به هتل رفته اند. زلیخا تظاهر می کند که اهمیتی واسش ندارد و به بهانه سر زدن به بچه ها به اتاق می رود. بعد از مدتی شرمین پیش زلیخا می رود و خبر تمام شدن کارهای مزایده را بهش می دهد و می گوید که عصر در کلوپ شهر مزایده انجام می شود و به همه خبر داده . زلیخا از این خبر خوشحال می شود و ازش تشکر میکند.
گولتن و ثانیه و غفور به صورت پنهانی باهمدیگه لوازم خانه گولتن را جمع می کنند تا تکین متوجه چیزی نشود و سپس کارتون ها را تو وانت بار می زند و به سمت خانه جدیدی که کرایه کرده اند می فرستند.
وقتی دمیر به شرکت می رسد، همش به به امید فکر میکند. در آخر به امید زنگ می زند و تا حالش را بپرسد و می گوید باز هم دلم می خودببینمت. امید قبول می کند ولی با کنایه بهش می‌گوید که تو مثل من آزاد نیستی، ولی دمیر بهش می‌گوید که کسی از من حساب پس نمی‌گیرد و هروقت که بخوام میتوانم به دیدنت بیام.

قسمت ۳۲۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۳۲۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

وقتی مژگان تو بیمارستان هست، بهیجه بهش زنگ می زند و میپرسد که عمارت چیشد و با حرص بهش می‌گوید که آنها خانه حتما تحویل نمی دهند، ولی مژگان می‌گوید که نه آنها آدم های خوبی هستند و به زودی خانه را بهش تحویل می دهند. بعد از مدتی چتین به بیمارستان می رود و یک راست به اتاق مژگان می رود و بدون هیچ حرفی کلید را روی میزش می‌گذارد و بیرون می رود. مژگان به دنبالش می رود تا با همدیگه حرف بزنند، ولی از آنجایی که چتین که از دست مژگان دلخور است بهش اهمیتی نمی‌دهد و می رود. مژگان از این موقعیت اجباری که باعث شده آنها را ناراحت کند، اعصابش خورد می شود.
همه اعضای انجمن خیریه در کلوپ شهر جمع شدن و وسایل و لباسهای هولیا را می چینند تا برای مزایده آماده شوند.
مژگان پیش بهیجه می رود تا با خودش او را به عمارت ببرد. بهیجه از این جهت که زود خانه را تخلیه کردند و تحویل دادند تعجب کرده و دوباره از اموال ایلماز سوال می کند که مژگان می‌گوید‌ پولی وجود ندارد اگه باشه دست زلیخاست و نمی توانیم ازش بگیریم. بهیجه که حرصش گرفته می‌گوید اگه زلیخا زندگی ما را نابود کرده، من هم زندگی او را نابود می کنم.

مراسم مزایده شروع می شود. و اول از همه تکین می رود و یکی از شالهای هولیا را با قیمتی خیلی بالا می خرد و از آنجا بیرون می زند. تکین شال هولیا را بو می کند و اشک میریزد.
فردای آن روز بهیجه وقتی از عمارت بیرون می رود از حرف های دو کارگر متوجه می شود که زلیخا یکی از زمین هایش را که داخلش یک کلبه ست بخشیده به بهزیستی بخشیده. بهیجه با خودش می گوید شاید پولها آنجا باشد.
بهزیستی افرادش را برای کلنگ زنی و تخلیه کلبه زلیخا آورده است تا پروژه ساختمان پرورشگاه را شروع کنند. وقتی ماشین زمین را حفر می کند جعبه ای که پولها داخل آن بوده بالا می آید و تمام پولها در هوا پخش می شوند. غفور که بالاسر کارگران بوده با تعجب به این اتفاق نگاه میکند. بهیجه بر سر زمین می رود و این صحنه‌ از چشمهای او دور نمی ماند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا