خلاصه داستان قسمت ۳۲۴ سریال ترکی سیب ممنوعه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲۴ سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل چهارم این سریال پر طرفدار هر دوشنبه ساعت ۲۰:۰۰ پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعه‌ای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغ‌ها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای  چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.

قسمت ۳۲۴ سریال ترکی سیب ممنوعه
قسمت ۳۲۴ سریال ترکی سیب ممنوعه

خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه

زینب و ییلدیز(ستاره) دو خواهری هستن که خیلی به هم وابسته ان ولی آرزوهاشون کاملا متفاوته.. زندگی ییلدیز بعد از آشنایی با شاهزاده ی اشراف،اندر آرگون تغییر میکنه..اندر برای رهایی از شوهرش،هالیت آرگون، ییلدیز رو به کار میگیره ، وقتی این اتفاقا در زندگی ییلدیز میفته شرکتی که زینب در آن کار میکنه از طرف علیهان تاش دمیر خریداری میشه. علیهان یه کارمند خشن،پررو و ثروتمندی هست..تضادهای زینب و علیهان در مدت کوتاهی به جذابیت تبدیل میشه..و چیزی که زینب نمیدونه اینه که علیهان شریک و برادر زن دوم هالیت هست…

قسمت ۳۲۴ سریال ترکی سیب ممنوعه

ییلدیز و آسمان و اندر متوجه می شوند که یک سریال تلویزیونی در حال پخش است که دقیقا مانند سرگذشت زندگی آنهاست و یک نفر از روی زندگی آنها فیلم درست کرده است. ییلدیز با تهیه کننده تماس می‌گیرد و می‌گوید که آنها به خاطر استفاده نکردن او به عنوان بازیگر، حداقل باید با او مصاحبه کنند، وگرنه از آنها شکایت میکند. اندر از این کار آن خبر ندارد. اندر و آسمان با ییلدیز صحبت کرده و می‌گویند که باید حتما جلوی پخش این سریال را بگیرند وگرنه همه در مورد گذشته آنها باخبر می شوند. ییلدیز سعی میکند دوباره به تهیه کننده دسترسی پیدا کند اما موفق نمی شود. آنها یکی از دستیاران کارگردان را پیدا می‌کنند و متوجه می شوند که او زنی است که در پارک می نشیند و آیسل هر روز پیش او رفته و از زندگی آنها به او می‌گوید، و او نیز از روی زندگی آنها سریال درست میکند. اندر و ییلدیز با عصبانیت به خانه رفته و با آیسل سر این موضوع دعوا می‌کنند. آیسل می‌گوید که تصور می‌کرد که آن زن روانشناس است و برای همین همه چیز را به او میگفته است.
زهرا به باشگاه می رود. در باشگاه، جانر برای او قیافه گرفته و خودش را با دخترهای جذاب سرگرم نشان میدهد. زهرا از این قضیه حرصش گرفته و حسادت میکند. شب اندر به خانه کایا می رود. کایا به اندر می‌گوید که حس میکند حسنعلی آنها را فریب داده و کاری میکند، زیرا از دادن مدارک کامل سر باز می زند.
کایا از سدایی مدارک مورد نیاز در مورد سهام ها را میخواهد، اما سدایی او را معطل میکند تا آنها بتوانند مدرک سازی کنند. کایا به سدایی و حسنعلی شک میکند و حس میکند که کاسه ای زیر نیم کاسه است. حسنعلی خودش را به مریضی می زند تا فریده به خانه او بیاید و از او مراقبت کند. فریده ابتدا قبلپ نمیکند که به خانه حسنعلی برود. چاتای می‌گوید که پس از این صورت پرستار میگیرد. فریده سریع حرفش را عوض کرده و با منت می‌گوید که خودش پیش حسنعلی می رود. چاتای از ییلدیز خواهش میکند که این بار دروغ بگوید و حقیقت را به فریده نگوید. ییلدیز قبول میکند.
فریده به خانه حسنعلی می رود. آنها مشغول تماشای اخبار هستند که ناگهان در تلویزیون مصاحبه ییلدیز در مورد سریال پخش شده و او میگوید که این سریال را از روی زندگی او ساخته اند. حسنعلی به شدت عصبانی شده و روز بعد ییلدیز را به شرکت صدا زده و با او دعوا میکند. ییلدیز میگوید که از پخش مصاحبه خبر نداشته و قصد بدی نداشته است. او از اینکه حسنعلی دوباره او را متهم کرده و از او ایراد گرفته است عصبی است.
هنگامی که ییلدیز از اتاق بیرون می آید، اندر از او میخواهد که به اتاق کایا بیاید. کایا و اندر به ییلدیز میگویند که حس میکنند حسنعلی سر آنها کلاه گذاشته و در شرکت پولشویی میکند و پای سهام پسر ییلدیز نیز وسط است. هنگامی که کایا از اتاق بیرون می رود، اندر به ییلدیز پیشنهاد میدهد که با هم همدست شوند تا حسنعلی را از سر راهشان بردارند. ییلدیز قبول میکند و آنها دست همکاری می‌دهند.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا