خلاصه داستان قسمت ۳۲۵ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۲۵ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۳۲۵ سریال ترکی گودال
قسمت ۳۲۵ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۳۲۵ سریال ترکی گودال

مدد اگدای را به زندان زیرزمینی گودال می برد و زندانی اش می کند. اگدای از رفتار او دلخور می شود و می گوید:« اما یاماچ با من اینطوری توافق نکرده بود. قرار نبود که من زندانی بشم.» مدد هم در جواب می گوید که دقیقا دستور یاماچ را اجرا کرده است. چند روز پیش یاماچ در اتاق اگدای با او درباره ی نقشه ی چاعتای صحبت کرده بود و اگدای گفته بود:« چاعتای جرات نمی کنه منو بکشه. چون ممکنه چنگیز بفهمه. اون چنین ریسکی نمی کنه.» یاماچ هم در جواب گفته بود که شاید چاعتای خودش مستقیم وارد عمل نشود اما ممکن است کار کشتن اگدای را به روسها بسپارد. آنها با هم توافق کردند که یاماچ از جان اگدای محافظت کند و با این حرکت کاری کند که چنگیز بعد از پیدا کردن طلاهایش مجازات خیلی سنگینی برای یاماچ در نظر نگیرد و با خانواده اش کاری نداشته باشد. در روزی که قرار است به دستور چاعتای اگدای کشته شود، یاماچ و آکین جلوی شرکت اردنتها اگدای را سوار ماشین می کنند جوری که کسی متوجه نشود آنها بادیگاردهای همیشگی نیستند. یاماچ که می داند چاعتای همیشه از پهبادهایش برای تماشای عملیات استفاده می کند، درست زیر پل برای لحظاتی ماشین را نگه می دارد و اگدای را پیاده می کند و او را سوار ماشین مدد می کند. بعد از رفتن اگدای یاماچ متوجه می شود که توسط متین و دیگر جوانهای گودال در تعقیب اند تا او بخواهد به خودش بیاید و ماجرا را تحلیل کند توسط ماشینهای متعلق به گودال محاصره می شود.

جومالی به طرف ماشین آنها می رود و در ماشین را باز می کند و با تعجب به یاماچ و آکین خیره می شود. او چند گلوله به کف و صندلی های ماشین شلیک می کند. یاماچ و آکین پنهانی از ماشین پیاده می شوند و خود را داخل کامیون مخفی می کنند. جومالی هم برای اینکه رد و نشانی باقی نگذارد در لحظات آخرعملیات ماشین اگدای را منفجر می کند. چاعتای با دیدن این صحنه لبخندی می زند و از فکر اینکه اگدای را از سر راه برداشته خوشحال است اما از جنک هم می خواهد که صحنه را بررسی کند و مطمئن شود که کار به درستی انجام شده است. در انبار جومالی سر یاماچ داد می زند که چرا کار او را خراب کرده بعد هم به سر خودش می کوبد و با بغض می گوید:« محله داره از دستم می ره و من نمی تونم کاری کنم.» یاماچ از او می خواهد که همه چیز را تعریف کند و علت همکاری اش با چاعتای را بگوید. یاماچ بعد از اینکه ماجرای سندهای گودال را می فهمد به جومالی می گوید که با کمک هم سندها را پس خواهند گرفت. جومالی که هنوز هم از یاماچ دلخور است و مطمئن نیست که همکاری با او درست باشد می پرسد:« چرا به بابام شلیک کردی و چرا خودتو نکشتی؟» یاماچ می گوید:« بابام همیشه می گفت باید محافظت کنی و در راه محافظت کردن از خانواده بمیری. اما تو همیشه راه فرار رو انتخاب می کنی و ترجیح می دی بمیری چون این کار راحت تره. من مطمنم که اون روز اگه تو جای من بودی به حرف بابا گوش نمی کردی و به سر خودت شلیک می کردی چون مردن راحته.

دیگه بعد مرگ قرار نیست به کسی حساب پس بدی. کار سخت اینه که وقتی زنده ای محافظت کنی. من به حرف بابام گوش کردم و دارم از خانوادم محافظت می کنم. یوجل اون روز یه لقمه ی اتیش پیش روی من و بابام گذاشت و گفت یه نفر باید او رو قورت بده. اون لقمه رو من خوردم. من تا عمر دارم این آتیش رو توی گلوم حمل می کنم.» جومالی که از بغض یاماچ گریه اش گرفته او را در آغوش می گیرد و می بخشد. جنک به چاعتای خبرمی دهد که عملیات به درستی انجام شده و در صحنه ی حادثه جنازه را هنگامی که پلیسها با خود می برده اند دیده است. چاعتای با تماسی خبر مرگ اگدای را به مادرش اولگا و سرن می دهد. اولگا خیلی خوشحال و هیجان زده می شود و با شنیدن صدای گریه و فریادهای ثریا دلش خنک می شود. چاعتای از او می خواهد که خوشحالی اش را بروز ندهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا