خلاصه داستان قسمت ۳۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۲۷ سریال ترکی خواهران و برادران
آکف وقتی از خانه بیرون میزنه ثریا با یک خط ناشناس به نباهت پیام میده و میگه که همسرت در ویلا بهت خیانت میکنه نباهت با دیدن این پیام جا میخوره و سریعاً حاضر میشه تا به ویلا برود. یامان و سوزان هنوز در شهرستان هستند چون هنوز ماشین تعمیر نشده آنها برای اقامت به هتلی رفتند و در حیاط هتل نشستن و با هم صحبت میکنند یامان از آرامش و حرفهای سوزان خوشش میاد و ازش تعریف میکنه. آکف میز رمانتیکی برای خودش و ثریا چیده و با گلبرگ در حال تزیین کردن آنجاست وقتی زنگ در به صدا در میاد او با ذوق در را باز میکند که با دیدن نباهت جا میخوره. نباهت با عصبانیت از اکف میپرسه که اونجا چیکار داره اورهان و آیبیکه برای گزارش گم شدن شنگول و فاطما به کلانتری رفتند رئیس کلانتری افرادی را به محل پیدا شدن ماشین میفرستد تا آنجا را بگردند.
شنگول و فاطما در ساختمانی خرابه به صندلی بسته شدن و از اینکه طعمه حیوانات درنده بشن حسابی ترسیدن. نباهت وقتی ویلا را در آن وضع میبینه با عصبانیت سر آکف داد میزنه و میگه اون زن را کجا قایم کردی؟ سپس شروع میکنه به گشتن ویلا اما کسیو پیدا نمیکنه اکف پیامی از طرف ثریا دریافت میکنه که گفته شده تا تو باشی دیگه جلوی راه من سنگ نندازی او متوجه میشه همه اون کارها زیر سر ثریا بوده و وقتی مطمئن میشه که او نمیاد دیگه به نباهت میگه همه اون کارها رو برای او کرده و میخواسته سورپرایزش کنه نباهت اول قبول نمیکنه اما بعد، از شدت ترس و شوکه شدنش گریه میکنه. فاطما و شنگول داد میزنند و کمک میخوان دو نفر صدای آنها را میشنود و به دنبالشان میگردند سپس دست و پاهایشان را باز میکنند و شنگول با تلفن آنها به اورهان زنگ میزنه و میخواد بیان دنبالشون. در خانه فاطما و شنگول تمام ماجرا را برایشان تعریف میکنند اورهان عصبانی میشه که چرا به جای اینکه خودشان رفتند به پلیس خبر ندادند شنگول میگه فاطما نذاشت.
فردای آن روز امل در حال دستمال خیس گذاشتن در کفشش است تا کمی جا باز کنه چون پایش را میزند عمر ناراحت میشه و میگه براش یکی دیگه میخره آسیه میگه حقوقت کفاف نمیده منم کار میکنم عمر قبول میکنه. بچهها قبل از مدرسه به کارواشی میروند که اوگولجان برای مصاحبه کاری باید به آنجا میرفت وقتی بیرون میاد بهشون خبر میده که استخدام شده و همه واسش خوشحال میشن. سوزان به قبرستان سر خاک احمد رفته و باهاش درد و دل میکنه بعد از چند دقیقه شوال و بچههایش به آنجا میان سوزان عصبانی میشه و بهش میگه با چه رویی اومدی اینجا؟ یاسمین و صرب با سوزان دعوا میکنن که شوال ازشون میخواد آروم باشن سوزان میگه بالاخره یه روز بچههات روی واقعیتو میبینن و میره. اکف در کلوب با دیدن ثریا پیشش میره و باهاش دعوا میکنه که چرا همچین کاری کرد ثریا میگه تا تو باشی سوزان و یامان را به هم وصل نکنی! فاطما حرفهای آنها را میشنود و بعد از رفتن ثریا پیش آکف میره و بهش میفهمونه که صحبتهاشونو شنیده اکف کلافه میشه.
در مدرسه اوگولجان به بچهها میگه که الیف و تولگا با همدیگه نبودند و برای درآوردن حرص او الیف این کارو کرده وقتی الیف میاد اوگولجان بهش یک بسته هدیه میده او با باز کردنش یه ماگ ساده مشکی میبیند که اوگولجان میگه این ماگ جادوییه بعداً خودت میفهمی سپس الیف میره. تولگا و یاسمین در کافه مدرسه نشستن و با هم صحبت میکنند تولگا از احساسش بهش میگه که با رفتارش و استفاده کردن ازش برای نزدیک شدن به ماهر باعث شد ازش دور بشه یاسمین ناراحت میشه. اوگولجان پیشش میره تا با هم درد و دل کنند. اورهان و شنگول به بانک رفتند برای گرفتن وام که دو سارق به آنجا حمله میکنند اورهان در یک فرصت مناسب به یکی از آنها حمله میکنه و نگهبان هم سارق دیگه را میگیرد همگی برای اورهان دست میزنند….