خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی خواهران و برادران

سر کلاس درس استاد میگه واستون یه خبر خوب دارم دوروک امسال تونست پول زیادی جمع کنه و روکورد بزنه اونم سه برابر پولی که میخواستیم جمع کرده همگی تعجب میکنن و برک ازش میپرسه چیشده یهو مهربون شدی؟ دوروک میگه خوب خواستم مهربون بشم مگه چیه؟ آکیف با یه زنی به اسم اسرا که قراره کارهای تبلیغاتشونو انجام بده تو دفتر در حال حرف زدنه و باهمدیگه حسابی گل میگن و گل میشنون و در آخر بهش پیشنهاد میده تا توی هفته یه شب برن شام بیرون سوزان به داخل میره و اونارو باهم میبینه. آکیف بهش میگه خواهشا سوزان شروع نکن! سوزان بعد از کمی بحث کردن با آکیف میخواد از شرکت بیرون بره که با نباهت روبرو میشه. سپس با نباهت کمی کل کل میکنه و بهش میگه که داره با یه زنی به اسم اسرا حسابی لاس میزنه نباهت با عصبانیت میگه تو چی داری میگی؟ قصدت چیه؟ سوزان میگه هیچی فقط میخوام بهت بگم که اون شوهرت که با من بهت خیانت کرد نه اولین بارش بوده نه آخریش، نباهت با کلافگی به اتاق آکیف میره که میبینه داره با تلفنش حرف میزنه و کسی هم نیست تو اتاقش آکیف وقتی میبینه عصبیه ازش میپرسه باز چی شده که حرصتو رو در خالی کردی؟ نباهت شروع میکنه به گفتن حرف هایی که سوزان بهش گفته آکیف میگه پناه بر خدا! این زنه دیگه داره زیاده روی میکنه! الان تو اینجا زن میبینی؟ بگو بیاد تا پیدا کنه! سپس نباهت را قانع میکنه که سوزان چرت و پرت گفته. ملیسا پیش قدیر میره که ازش میپرسه تو مگه کلاس نداری؟ ملیسا میگه امروز من دانش آموز شیفتم سپس شیرینی هایی که واسش درست کرده را میده مظلوم میگه وای مگه امروز ولنتاینه؟ ملیسا میگه نه طرح قلب راحته واسه همین اینجوری درست کردم! مظلوم میگه من پس برم انبار تا جاهای مختلف مواد غذاییو ببینم یاد بگیرم شما هم چای و شیرینیتونو بخورین.

عمر و عایشه به کافه میرن که آسیه پیش عمر میره و بهش میگه شب بیا خونه باهم جشن تولد بگیریم امل هم با دیدنت خوشحال میشه، عایشه میگه شب با امل بیا خونه من باهمدیگه جشنتونو بگیریم، عمر هم تایید میکنه و میگه ما شب خونه عایشه تولد میگیریم شما هم بیاین! اما آسیه میگه نمیخواد اشکالی نداره و با ناراحتی از اونجا میره. قدیر به دنبال آسیه میره و ازش میپرسه چیشده؟ آسیه میگه بهش گفتم شب بیاد خونه باهم جشن بگیریم اما گفت نمیاد با عایشه میخواد تولد بگیره انگار نه انگار که امسال بدون مادر و پدر میخوایم جشن بگیریم قدیر سعی میکنه آسیه را آرام کنه و میگه حالا اشکال نداره دیدی که تازگیا ذهنش خیلی بهم ریخته ست! بقیه دوستای عایشه پیششون میرن و اونجا برک شروع میکنه به کل کل کردن با عمر، عایشه از عمر دفاع میکنه. دوروک از حرف هاشون میفهمه که همان روز تولد عمره و از اونجایی که با آسیه دوقلو هستن خوشحال میشه و میفهمه که تولد آسیه هم هست. عمر و آکیف به سرساختمان میرن که آکیف اونجا چندتا امضاء بگیره وقتی از ماشین پیاده میشه برگه هایش رو زمین میریزد و از عمر میخواد تا اونارو جمع کنه و بهش بده سپس میگه کفشمم نو بود گلی شده و بهش دستمال میده تا روی کفششو پاک کنه عمر هم انجام میده همان موقع قدیر که سر ساختمان بود اونارو میبینه. سپس به عمر میگه این کاریه که میکنی؟ و سعی میکنه قانعش کنه که این کار درستی نیست اما عمر میگه اون استعداد منو دیده میخوام پول دربیارم! اونم زیاد! قدیر بعد از کمی حرف زدن باهاش متوجه میشه که عمر از تصمیمش برنمیگرده. شب سوزی و هاریکا هم به خانه عایشه میرن و باهمدیگه برای عمر جشن تولد میگیرن سپس سوزی سلفی میگیره و تو قسمت استوری اینستاگرام منتشر میکنه. از طرفی در خانه آسیه اینا میخورد.

امل با باز کردن در با یه عروسک بزرگ پنگوئن روبرو میشه وقتی آسیه میره ببینه چه خبره دوروک را میبینه که روبرویش یه دسته گل لاله گرفته و تولدشو تبریک میگه بعد از چند دقیقه قدیر از راه میرسه و با دیدن دوروک کمی عصبی میشه. بعد از رفتنش در خانه از آسیه میپرسه چخبره او بهش میگه که دوروک ازم خوشش اومده و داره تمام تلاششو میکنه تا قبولش کنم و خودشو خوب نشون بده سپس قدیر ازش میپرسه تو چی؟ خوشت میاد ازش؟ آسیه تایید میکنه که قدیر چیزی نمیگه و میخواد بره کیکی بگیره که آسیه میگه نه نمیخواد امل میره از پشت خانه اسباب بازیش یه کیکی میاره با شمع همگی خوشحال میشن. برک پیش تولگا هست که وقتی استوری سوزی را میبینه تصمیم میگیرن به اونجا برن. آنها به اونجا میرن که عایشه میگه شما اینجا چیکار دارید؟ نمیتونی هروقت خواستی بیای خونه من! آنها به عمر تیکه میندازن و میگن که ببخشید هدیه با خودم نیاوردم نمیدونستم حالا خشکی با پول حساب میکنم هرچی خواستی برو بخر واسه خودت چقد میخوای؟ برک میخنده که عایشه میگه این حرفا یعنی چی؟ تولگا میگه از کیک تولدت به ما نمیدی؟ عایشه میگه چرا الان میرم واست میارم. آیبیکه و اوگولجان در حال فیلم دیدن هستن که شنگول میره همونجارو جارو برقی بکشه آنها عصبی میشن و ازش میخوان تا بره کنار شنگول میگه من شاغل وقتی از سر کار میام باید کارهارو انجام بدم شماها هم که کاری نمیکنی. پس غر نزنید! بعد از رفتنش اوگولجان میگه باید هرچه سریعتر با بابا آشتی کنه وگرنه بیچاره ایم……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا