خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۳۲ سریال ترکی محکوم
قسمت ۳۲ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی محکوم

فیرات به همراه پاشا، قنبر، حاجی و خان بابا پشت کامیون پنهان شدند و از این که نقشه شان به خوبی همان جوری که میخواستن عملی شده و موفق شدند که فرار کنند خوشحالن. فیرات یادش میاد که در زندان بعد از خواندن پرونده خان بابا در بایگانی پیشش میره و بهش میگه من اصلاً باور نمیکنم که تو هم چنین جرمی را مرتکب شده باشی و ازش میخواد تا باهاشون فرار کنه و از زندان بیرون بره سپس بیفته دنبال حقیقت و خودش را تبرئه کنه خان بابا هم قبول میکنه. مدیر زندان ارن را به اتاق بازجویی می برد و ازش می پرسد که ماجرا چی بوده؟ چه جوری فرار کردن و قصدشون چیه و کجا میرن؟ ارن که حالت طبیعی ندارد چیزی نمیگه مدیر زندان به مجاهد میگه آنها با یک کامیون فرار کردند سپس مدیر زندان گزارشش را رد می‌کند تا مامور ها به دنبالش بگردن. باریش با عصبانیت به ساشا زنگ میزنه و میگه فیرات جلوی چشمام فرار کرد سپس بهش میگه که او جای چاقو را هم می داند! پلیس های بین راه جلوی همه کامیون های مشکوک را می‌گیرد و می گردند آنها جلوی ماشینی که فیرات و دوستانش در آن پنهان شدن را میگیرد ولی با گشتن آن کامیون چیزی پیدا نمی کنند. فیرات و دوستانش از قبل با یک ون هماهنگ کردند که بین راه سواران بشوند تا گیر نیفتند. مدیر زندان در اتاقش با پلیس صحبت می کند و میگه دختر فیرات زنده است و دخترش در پرورشگاه یساری ها نگهداری می شود به احتمال زیاد به اونجا میره تا دخترش را بردارد. فیرات به همراه بقیه به سمت پرورشگاه یساری میروند او پنهانی وارد آنجا می شود و به دنبال نازلی میگردد.

‏فیرات موفق می‌شود تا تخت نازلی را پیدا کند اما نازلی را آنجا نمی بیند و با یک نوشته روبرو می شود که امشب را هیچ وقت به خاطر نبر! فیرات با خواندن آن نوشته حسابی عصبانی می شود که همان موقع صدای ماشین پلیس را می شنود، فیرات سریعاً از آنجا خارج میشه و با ون آنجا فرار می کند باریش به مدیر زندان زنگ میزنه و خبر می گیرد که فیرات را پیدا کردن یا نه، مدیر زندان بهش میگه هنوز موفق نشدیم گیرش بندازیم به پرورشگاه هم رفتیم ولی اونجا نبود او با کلافگی تلفن را قطع می کند و ازش میخواد تا خبری شد بهش بده. ساشا نازلی را که خواب است به خانه خودش می آورد و تو اتاق میبرتش. باریش با ساشا صحبت می کند ساشا ازش میپرسه که درباره جاسوسی چیکار کرد! چیزی فهمیدی یا نه؟ باریش میگه نه هنوز چیزی نفهمیدم و نمیدونم باید چیکار کنم ساشا به باریش میگه باید الان یا فیرات را پیدا کنیم یا زودتر از اون چاقو را پیدا کنیم! باریش به بوگه زنگ میزنه و بهش خبر را میدهد و میگه فیرات از زندان فرار کرده بوگه بهش میگه هنوز که هنوزه خبری ازش منتشر نشده و اولین کاری که فیرات میکنه دنبال نازلی میگرده. بوگه متوجه میشه که باریش در خانه ساشاست آنها درباره فیلمی که تو مموری کارت بوده صحبت می کنند. بوگه به باریش میگه قرار بود ساواش با فردا فرار کند و می خواست اینجوری همه چیز را به گردن من بندازه و اگه تو ساواش را نمی کشتی آنها فرار می کردند و سپس با ناراحتی ادامه میده و میگه اونجوری همه چیز رو سر من میریخت و من قطعاً کشته میشدم! راننده ون، یادگار که از دوستان قدیمی خان بابا هست آنها را به یک می خانه میبرد یک اتاق مخفی در آنجا وجود دارد که همه آنها به آنجا می روند. فیرات زنگ میزنه و میگه که من فرار کردم سپس ازش میخواد تا مراقب خودش باشد و نباید کسی بفهمد که او در فراری دادن آنها دست داشته.

فیرات به همه آنها یک تلفن همراه می‌دهد و میگه باید از سیمکارت های یکبار مصرف فقط استفاده کنیم سپس تاکید میکنه که به خانواده تان اصلاً زنگ نزنید پاشا بهش میگه من باید برم دنبال بلیط بخت آزمایی ایم تا آن را پیدا کنم فیرات دوباره تاکید میکنه که فعلاً نباید هر کسی سراغ کارهای شخصی خودش بره اول باید باید به دنبال هدف مشترکشان بروند و نباید هیچ کار اشتباه و خارج از برنامه شان انجام بدهند. فیرات و حاجی قبل از خواب به فیلم های دوربین مداربسته نگاه می کنند در آن فیلم فیرات داره چمدان  را جابجا میکند سپس فیرات از حاجی میپرسه که چاقو را کجا گذاشته؟ حاجی میگه نمیدونم ولی به احتمال زیاد تو ماشینم گذاشتم اما نمیدونم که ماشین کجاست! او بهش میگه بهتره امشب استراحت کنند و بخوابن و فردای صبح بهش رسیدگی کنند. در خانه ساشا و باریش درباره این فیلم فکر می‌کنند و سعی می‌کنند اطلاعاتی چیزی بفهمد ساشا از باریش می پرسد که چه کسی رو میخواد جاسوس معرفی کنه کسیو مدنظر داره یا نه؟ باریش بهش میگه فعلا نمیدونم و تصمیم نگرفتم باید یخورده بیشتر فکر کنم تا بی گدار به آب نزنیم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا