خلاصه داستان قسمت ۳۳۵ سریال ترکی گودال + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۳۵ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۳۳۵ سریال ترکی گودال
قسمت ۳۳۵ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۳۳۵ سریال ترکی گودال

جنک به دستور چاعتای سراغ جمیل می رود تا حسابش را برسد چون در نقشه ی گیر انداختن جومالی جمیل نه تنها جومالی را نکشته بلکه به یکی از همکارانش شلیک کرده است. در واقع در شبی که جومالی به بار رفت افراد چاعتای در لباسهای مبدل پیشخدمتی و به عنوان مشتری در آنجا در کمین نشسته بودند تا جومالی را بکشند اما جمیل وقتی دیده بود که جومالی دارد همه ی افرادشان را می کشد ترسیده و عقب کشیده بود و حتی برای نجات دادن خودش به همکارش شلیک کرده بود. حالا جمیل با چاعتای تماس می گیرد و ماجرا را تعریف می کند و از او یک فرصت می خواهد و می گوید:« جومالی به من اعتماد داره. می تونم امشب بیارمش انبار دارو. خودش با پاهای خودش می یاد اونجا و اونوقت کارشو تموم می کنیم.» چاعتای این فرصت را به او می دهد.

گولکان که قبلا یاماچ را تعقیب کرده به خانه ی نهیر حمله می کند و نگهبانها را می کشد و نهیر را دست بسته پیش پدرش می برد و می گوید که او دوست دختر حامله ی یاماچ است. چنگیز جا می خورد و گولکان را بخاطر اشتباهش مسخره می کند و می گوید که دوست دختر حامله ی یاماچ را قبلا خودش گروگان گرفته است اما وقتی می فهمد که حرفهای گولکان درست است می خندد و به او آفرین می گوید.  بعد هم نهیر را پیش افسون می برد و او را هم در همان اتاق زندانی می کند. افسون دستهای نهیر را باز می کند و او را در آغوش می گیرد و از نهیر می خواهد که نترسد و قوی باشد. گولکان به باری می رود و برای تفریح و خنده نمایش احمقانه ای راه می اندازد اما در پایان نمایشش واقعا به پیشخدمت شلیک می کند و او را می کشد. بعد همه را تهدید می کند تا مطمئن شود هیچکس پیش پلیس علیه او شهادت نخواهد داد. گولکان وقتی علامت گودال را روی دست گارسون می بیند می گوید:« بیا. الکی هم نمردی. حقت بوده.»

وقتی هوا تاریک می شود جمیل جومالی را به انبار دارو می برد و می گوید که سلیم را آنجا گیر انداخته اند. جومالی اسلحه ای دست جمیل می دهد و از او می خواهد که با هم وارد انبار شوند. جمیل در یک فرصت مناسب اسلحه را روی سر جومالی می گذارد و جومالی لبخندی می زند. در همین موقع آکین به آرامی جلو می آید و اسلحه اش را روی سر جمیل می گذارد. جمیل به ناچار تسلیم می شود و جومالی به او می گوید:« یه توصیه از من به تو جمیل. وقتی وارد یه مکانی می شی و هیچکس تو چشمات نگاه نمی کنه، تعداد آدما ی اونجا رو بشمر. من اون شب که وارد بار شدم شمردم. یازده نفر اونجا بودن. پنج تا مشتری، یه نفر رو صحنه، یه نفر تو کابین و سه تا گارسون. اینا می شه ده تا. نفر یازدهم کی بود؟ تو بودی درحالی که به من گفتی از بیرون وارد بار شدی و دروغ گفتی. تو قبل من همونجا بودی جمیل.» یاماچ و جومالی و آکین به انبار دارو حمله می کنند و افراد چاعتای را می کشند اما چاعتای موفق به فرار می شود. جلوی انبار، آنها جمیل را به یک صندلی می بندند و جمیل که دیگر حرفی برای گفتن ندارد رو به آکین می گوید:« تو بهم شلیک کن. تو پسرشی بیشتر از همه حق توعه که منو بکشی.» یاماچ می گوید:« خودمونم می خواستیم به آکین بسپریم.» آکین تشکر می کند و به جمیل می گوید:« تو اشتباه متوجه شدی من نمی خوام شلیک کنم.» او بنزین را روی جمیل می پاشد و همانجا آتشش می زند. جومالی و آکین و یاماچ با خشم به جمیل خیره می شوند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا