خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی بابا + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی بابا را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. بابا Baba (عنوان انگلیسی: the father) یک سریال درام ترکی محصول ۲۰۲۲ با بازی Haluk Bilginer و Tolga Sarıtaş است که قسمت اول آن در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۲۲ از شبکه Show TV منتشر شد. حال دوبله فارسی این سریال از شنبه تا چهارشنبه از شبکه جم سریز راس ساعت ۲۰ پخش می شود. داستان سریال پدر ما (بابا) در مورد امین ساروهانلی است که پدری مستبد است که وقتی تنها وارث یک ثروت قابل توجه می شود، برای حفظ خانواده اش تلاش می کند. آیا امین ساروهانلی در حفظ خانواده موفق خواهد شد؟

قسمت ۳۳ سریال ترکی بابا
قسمت ۳۳ سریال ترکی بابا

خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی بابا

بینور به همراه جانسو و قدیر جان تنها کسانی هستند از طرف بشرا به عروسی آنها رفتن اکثرا از دوستان و همکاران ایلهان و پدرش فرید هستند عاقد میخواد عقد را جاری کند و از بشرا و ایلهان میخواد تا خودشان را معرفی کنند همان موقع فضیلت به آرامی و دور از چشم همه وارد سالن عروسی می شود و از گوشه ای دخترش بشرا را نگاه میکند عاقد سوالش را از آنها می پرسد که بشرا و ایلهان همزمان بله را میگن همگی خوشحال می شوند و برای شان دست میزند فضای سالن را موزیک ای فرا گرفته و بشرا به همراه ایلهان شروع به رقصیدن می کنند و موزیک پخش شده را زیر لب می خوانند فضیلت بعد از اینکه اونا شروع میکنند به رقصیدن به آرامی از سالن خارج می شود. امین در پارکی نشسته و به یاد دخترش آه میکشد و گریه می کند فضیلت به دور از چشم همه پنهانی وارد اتاق میشود و دستمال گلدوزی شده ای که اسم بشرا روش هک شده را کنار بقیه وسایل های بشرا می گذارد و زیر لب میگه ایشالا خوشبخت بشی دخترم و از آن جا میره.

بشرا وقتی به آن اتاق میره با دیدن دستمال اشک در چشمانش حلقه میزنه و حسابی خوشحال میشه بشرا وقتی میخواد هدیه ها را باز کند قدیر را میبیند و جا میخوره قدیر بهش تبریک میگه و ازش میخواد خوشبخت بشه چون لیاقتش را داره سپس از آن جا میره. فرید کنار استخر در حیاط ایستاده که ایلهان پیشش میره فرید بهش میگه بهم فهموندی چه جوری باید پدری میکردم تو تمام این مدت همه تلاشتو میکردی پسری که من می خوام بشی اما من پدری که تو دوست داشتی نشدم می خوام جبران کنم و از این به بعد برای خوشبختی خودتون بیشتر دقت کن ایلهان با شنیدن این حرفها از پدرش حسابی خوشحال میشه و او را در آغوش می گیرد. کمی بعد ثروت فیروز و قدیر وارد سالن عروسی می شود هر کدام از آنها برای یک کاری اومدن بشرا و ایلهان بعد از دقایقی وارد سالن میشن و همه آنها را تشویق می کنند. فرید هنوز کنار استخر ایستاده که یک نفر ناشناس از پشت سر ویلچرش را به طرف استخر هدایت می کند فرید مدام ازش میپرسه تو کی هستی؟ بسه دیگه همینجا نگه دار! اما اون مرد فرید را به داخل استخر می اندازد بعد از چند دقیقه  قدیر به حیاط میره که متوجه فرید و ویلچرش در آب میشه حسابی شوکه میشه و به داخل استخر میره تا فرید را نجات دهد وقتی بیرون از استخر میبرتش شروع به احیا کردنش می کند و ماساژ قلبی می دهد اما فایده ای ندارد و فرید میمیره.

با آمدن مامور های پلیس و بازجویی کردن افراد آنجا و حرف های فیروز که گفته بود آخرین بار با قدیر داشت دعوا میکرد پلیس قدیر را به عنوان تنها مظنون به اداره پلیس می برد. قدیر میگه من کاری نکردم داشتم کمکش میکردم اما ماموران پلیس میگه همه چیز در کلانتری مشخص میشه و او را با خودشان می برند. ایلهان و بشرا به خانه خودشان رفتند بشرا وقتی از سرویس بهداشتی بیرون میاد با اضطراب و استرس و خجالت پیش ایلهان میره و میگه نمیدونم اینو چجوری باید بهت بگم و کمی دست دست میکنه ایلهان ازش میخواد تا بهش بگه چه اتفاقی افتاده بشرا میگه من و احمد روی کاغذ فقط زن و شوهر بودیم و الان من اصلاً نمیدونم باید چیکار کنم ایلهان که منظورش را متوجه شده بهش میگه خودتو ناراحت نکن من خیلی عاشقتم منتظر میمونم سپس در آغوش همدیگه می خوابند. فردای آن روز ایلهان با زنگ وداد از خواب بیدار میشه و ازش میپرسه چه اتفاقی افتاده بعد از شنیدن ماجرا دستانش را روی صورتش می گذارد و گریه می کند.

بشرا ازش می پرسد تا ببینه چه اتفاقی افتاده اما هیچی نمیگه. خانواده ساروهانلی ها جلوی کلانتری رفتند و سراغ قدیر را می گیرند از طرفی الیف هم به کارهای قدیر رسیدگی میکنه ثروت از این موضوع استفاده میکنه و وارد خانه میشه او در اتاق را می شکند و برگه های سهام را پیدا میکنه و با خوشحالی به طرف وکیل فرید میره او به کمک وکیل تمام سهام ها را به نام خودش می زند ثروت به شرکت میره و به بوراک میگه از این به بعد رئیس شرکت منم بوراک جا میخوره و ماجرارو میخواد به الیف بگه که میبینه او تلفنش را جواب نمیده. قدیر به اتاق بازجویی میره تو راهرو یاشار را میبینه و ازش میخواد تا به خانه شان برگردند و تو خونه باشند اینجوری خیالش راحت تره یاشار و بقیه به خانه برمیگردد که با دیدن چمدان هایشان جلوی در شوکه میشن. ثروت با بقیه به جلوی در خانه میان و بهشون میگه یادتونه بابا میگفت اینجا اودامیش نیست و آدم ها رو خراب میکنه؟ من متوجه یه چیزی شدم که از نظر همه شماها من اون آدم خرابه بودم ولی الان بهتون میگم که هر چیزی از این به بعد وجود داره همش مال منه و هر کس نمیتونه ازشون دل بکنه باید بیاد جلو و دست منو ببوسه و دستش را به طرف آنها دراز میکند همگی با تنفر او را نگاه میکنند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بابا (Baba) + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا