خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی بوی توت فرنگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی بوی توت فرنگی را مطاله می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی بوی توت فرنگی (Çilek Kokusu) محصول سال ۲۰۱۵ شرکت گلد فیلم ترکیه است. این سریال در ژانر کمدی و عاشقانه ساخته شده است که بازیگران اصلی آن عبارتند از؛ Demet Özdemir , Yusuf Çim , Mahir Günşiray, Murat Başoğlu , Laçin Ceylan , Ekin Daymaz , Mine Tugay .

قسمت ۳۳ سریال ترکی بوی توت فرنگی

خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی بوی توت فرنگی

آسلی تا شب نگران بوراک است. بوراک به بار رفته و مشروب می خورد. آسلی با او تماس میگیرد، اما وقتی صدای موزیک را می شنود، از تصور اینکه بوراک به خوشگذرانی رفته است، عصبانی شده و گوشی را قطع میکند. نیمه شب، بوراک به همراه تاکسی به خانه می آید. او که حسابی مست است، دم پنجره اتاق آسلی می رود و او را صدا می زند. آسلی از ترس اینکه همه خبردار نشوند، سریع بیرون می آید و سعی دارد جلوی بوراک را بگیرد. بوراک از حال می رود . همان لحظه سلدا نیز بیرون آمده و آسلی میگوید که برای کمک به بوراک آمده بود. سلدا و آسلی، بوراک را بلند کرده و به اتاقش می برند. صبح وقتی بوراک بیدار می شود، چیزی یادش نمی آید و سلدا برایش توضیح میدهد. آسلی در آشپزخانه مشغول خوردن صبحانه است. بوراک به آنها می رود. شکران از نگاه های بوراک به آسلی به او مشکوک می شود. استاد نقاشی آسلی با او تماس میگیرد و از میخواهد به آنجا برود. بوراک متوجه شده و زودتر دم در می رود و هنگام رفتن آسلی، با اصرار او را سوار میکند. او سعی دارد ماجرای روز گذشته را از دل آسلی در بیاورد.
ادا از اینکه سینان و ولکان به او دروغ گفته بودند، همچنان ناراحت و تصمیم می‌گیرد با باشاک قرار بگذارد. شکران و امل هنگام چیدن میز صبحانه در مورد دانشگاه آسلی صبحت میکنند. نهاد حرفهای آنها را شنیده و قبل از صبحانه، امل را صدا می زند و به او میگوید که مانند هر سال که عده ای را از طریق شرکت بورسیه میکنند، قصد دارد آسلی را نیز بورسیه کند و هزینه تحصیل او را بدهد. امل به شدت خوشحال می شود. آسلی به همراه بوراک به آتلیه نقاشی استادش می رود ‌. الچین در شرکت خود است. اکتای، شوهر سابق او که پدر چایلا است با او تماس میگیرد و تقاضای پول میکند. الچین کلافه شده و میگوید که پولی ندارد و از پول دادن به او خسته شده است. ادا سر قرار با باشاک رفته و میگوید که هرگز نمی‌تواند او را ببخشید و هیچ توجیهی را قبول نمیکند و او را مادرش خودش نمیداند. باشاک ناراحت شده و او را بغل میکند.ادا بی اهمیت به باشاک می رود. بوراک و آسلی به کافه می روند. امل با آسلی تماس گرفته و خبر بورسیه را میدهد. آسلی خوشحال شده اما از طرفی بخاطر محبت نهاد و رابطه پنهانی خودش با بوراک ناراحت می شود. چایلا با ولکان تماس گرفته و به اصرار با او قرار میگذارد تا حرف بزند. ولکان سر قرار می رود و چایلا میگوید که او همه چیز را میداند و بهتر است مقابل او نقش بازی نکند. سپس میگوید پیشنهادی دارد تا هر دوی آنها به خواسته خود برسند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا